درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بهترین ها و جدیدترین های اینترنت و آدرس shoorgashti.LoxBlog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

لینکهای غیر اخلاقی حذف می شوند





نويسندگان
بهترین ها و جدیدترین های اینترنت
در این وبلاگ با جدیدترین تصاویر و جدیدترین مطالب دنیای اینترنت در خدمت شما هستیم
پنج شنبه 4 فروردين 1390برچسب:, :: 21:46 ::  نويسنده : حسین       

بشارت‌های موعود جهانی

امام زمان (عج)

 


 

 

همه ادیان آسمانی و غیر آسمانی معتقدند که در پایان جهان موعودی خواهد آمد که به ظلم و ستم پایان می‌دهد و بشر را به سوی سعادت رهنمون می‌شود. این موجود موعود در هر یک از ادیان نامی دارد و آمدنش پیشگویی شده است.

 


 

 

قرآن

 

 

قرآن کریم که مهم‌ترین منبع اسلامی است، در این زمینه یک بحث کلی و اصولی دارد، بدون اینکه وارد جزئیات بشود؛ یعنی خبر از تحقق یک حکومت عدل جهانی در سایه ایمان می‌دهد.

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»؛ «خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد؛ همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد و آن دینی را که به رایشان پسندیده است، به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند [تا] مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند و هر کس پس از آن به کفر گراید آنانند که نافرمانند».1

مواردی که در این آیه از جانب خدا به انسان‌های صالح که اعمال شایسته انجام داده‌اند، وعده داده شده این امور سه‌گانه است: استخلاف فی الارض؛ تمکین دین؛ تبدیل خوف به امنیت.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «خواهد آمد روزی که عهد ذلت و خواری ظالمان و منافقان و ملحدان است و روز عزت و رفعت و عبادت و بندگی مؤمنان و آن روز، روز ظهور مهدی است که از تمام مراتب دین چیزی نباشد که نداند و یا داند و نفرماید».2 از امام محمد باقر علیه السلام در تفسیر این آیه آمده است که فرمود: «این آیه اشاره به قیام قائم است».3

«قَالَ مُوسَی لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللّهِ وَاصْبِرُواْ إِنَّ الأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُهَا مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لْمُتَّقِینَ»؛ «موسی به قوم خود گفت از خدا یاری جویید و پایداری ورزید که زمین از آن خداست؛ آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد می‌دهد و فرجام [نیک] برای پرهیزگاران است».4

در حدیثی از امام باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود: « دولت ما آخرین دولت‌هاست و اهل بیتی که برای ایشان دولتی باشد، باقی نمی‌مانند؛ مگر آنکه پیش از ما سلطنت می‌کردیم، می‌دیدند؛ هر آینه سلوک می‌نمودیم مثل سلوک این جماعت و این است قول خدای عزوجل " وَالْعَاقِبَةُ لْمُتَّقِینَ "».5

« وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ»؛ « و در حقیقت در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد».6

در تفسیر مجمع‌البیان در ذیل آیه فوق از امام باقر علیه السلام نقل است: «ایشان اصحاب مهدی در آخرالزمان هستند».7

«أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ»؛ « [کیست] آن کس که درمانده را چون وی را بخواند، اجابت می‌کند و گرفتاری را برطرف می‌گرداند و شما را جانشینان این زمین قرار می‌دهد؛ آیا معبودی با خداست؟ چه کم پند می‌پذیرید».8

امام صادق علیه السلام فرمود: «این آیه نازل شده در حق قائم اوست. والله مضطر هر گاه دو رکعت نماز بخواند در مقام ابراهیم و خدای را بخواند؛ پس اجابت می‌کند او را و برطرف می‌کند سوء را و او را خلیفه زمین می‌گرداند».9

در حدیثی از امام باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود: « دولت ما آخرین دولت‌هاست و اهل بیتی که برای ایشان دولتی باشد، باقی نمی‌مانند؛ مگر آنکه پیش از ما سلطنت می‌کردیم، می‌دیدند؛ هر آینه سلوک می‌نمودیم مثل سلوک این جماعت و این است قول خدای عزوجل " وَالْعَاقِبَةُ لْمُتَّقِینَ "»

تورات و کتب انبیاء پیرو تورات

امام زمان (عج)

« ... زیرا که شروران منقطع خواهند شد و اما متوکلان به خداوند، وراث زمین خواهند شد. هان، بعد از اندک مدتی شریر نخواهد بود، در مکانش تأمل خواهی کرد و نخواهد بود. اما حکیمان (صالحان) وارث زمین خواهند شد».10

«ای خدا شرع و احکام خود را به ملک و عدالت خود را به ملک‌زاده عطا فرما تا اینکه قوم تو را به عدالت و فقرا ترا به انصاف حکم نماید ... از دریا تا به دریا و از نهر تا به اقصی نقاط زمین سلطنت خواهد نمود. صحرانشینان در حضورش خم خواهند شد و دشمنانش خاک را خواهند بوسید... بلکه تمامی ملوک با او کرنش خواهند نمود و تمامی امم، او را بندگی خواهند کرد ... اسم ذوالجلال او ابداً مبارک باد و تمامی زمین از جلالش پر شود».11

«و نهالی که از تنه یسی بر آمده، شاخه‌ای از شاخه‌هایش قد خواهد کشید. ذلیلان را به عدالت حکم، و برای مسکینان زمین به راستی تنبیه - و مایه بیداری - خواهند بود. کمربند کمرش عدالت، و وفا نطاق میانش خواهد بود، و گرگ با بره سکونت داشته و طفل کوچک راعی (شبان) ایشان خواهد بود ... و در تمامی کوه مقدس من هیچ فرد ضرر و فساد نخواهد کرد؛ زیرا که زمین از دانش خداوند مثل آب‌هایی که دریا را فرو می‌گیرند، پر خواهد شد».12

 

انجیل

 

 

«چون که برق از شرق می‌آید و تا به مغرب ظاهر می‌گردد، آمدن فرزند انسان نیز چنین خواهد بود ... خواهند دید فرزند انسان را برابرهای آسمان که می‌آید با قدرت و جلال عظیم! و فرشته‌های خود را (یاران خود را) خواهد فرستاد با صور بلند آواز و آنان برگزیدنشان را جمع خواهند نمود».13

«کمرهای خود را بسته و چراغ‌های خود را افروخته دارید و شما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را می‌شکند ... تا هر وقت بیاید و در بکوبد، بی‌درنگ برای او باز کنید ... زیرا در ساعتی که گمان نمی‌برید، پسر انسان می‌آید».14

«پس بر حذر و بیدار شده دعا کنید؛ زیرا که نمی‌دانید که آن وقت کی می‌شود ... زیرا نمی‌دانید که صاحبخانه کی می‌آید؛ در شام یا نصف شب یا بانک خروس یا صبح».15

 

کتب زرتشت

امام زمان (عج)

«آنگاه پیروزی بزرگ از طرف ایزدان و برانداختن تبار اهریمنان، عالم کیهان به سعادت اصلی خود رسیده، بنی آدم بر تخت نیک بختی خواهند نشست».16

«مردی بیرون آید از زمین تازیان، از فرزندان هاشم، مردی بزرگ سر، بزرگ تن و بزرگ ساق و بر آیین جد خویش و با سپاه بسیار و روی به ایران نهد و آبادانی کند و زمین را داد کند».17

«سوشیانس (نجات دهنده بزرگ) دین را به جهان رواج دهد، فقر و تنگدستی را ریشه کن سازد. ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را همفکر و هم گفتار و هم کردار گرداند».18

«پیش از ظهور سوشیانس، پیمان شکنی و دروغ و بی دینی در جهان رواج می‌یابد و مردم از خدا دوری جسته، ظلم و فساد و فرومایگی آشکار می‌گردد و همین‌ها نیز اوضاع جهان را دگرگون ساخته، زمینه را برای ظهور نجات دهنده مساعد می‌گرداند. وقایعی که مصادف با ظهور می‌شود، عبارت است از علامات شگفت انگیزی که در آسمان پدید می‌آید و دال بر آمدن خرد شهر ایزد می‌باشد و فرشت‌گان از مشرق و غرب به فرمان او فرستاده می‌شوند و به همه دنیا پیام می‌فرستد، اما اشخاص شرور او را انکار می‌کنند و کاذب می شمارند و نگهبانان پیروزگر آسمان‌ها و زمینه‌ها در برابر او سر فرود می‌آورند».19

مردی بیرون آید از زمین تازیان، از فرزندان هاشم، مردی بزرگ سر، بزرگ تن و بزرگ ساق و بر آیین جد خویش و با سپاه بسیار و روی به ایران نهد و آبادانی کند و زمین را داد کند

کتب هندوها

 

 

«پادشاهی و دولت دنیا به فرزند سید خلائق دو جهان «کشن» بزرگوار تمام شود. راه کسی باشد که بر کوه‌های شرق و غرب دنیا حکم براند و فرمان کند و ... دین خدا یک دین شود و دین خدا زنده گردد و نام او «ایستاده» (قائم) باشد و خداشناس باشد».20

«پس از خرابی دنیا، پادشاهی در آخرالزمان پیدا شود که پیشوای خلایق باشد و نام او «منصور» باشد و تمام عالم را بگیرد و به آیین خود آورد و همه کس را از مؤمن و کافر بشناسد».21

«چون مدت روز تمام شود، دنیای کهنه نو شود و زنده گردد و صاحب ملک تازه پیدا شود، از فرزندان دو پیشوای جهان که یکی ناموس آخرالزمان (حضرت محمد صلی الله علیه و آله) و دیگری صدیق اکبر؛ یعنی وصی بزرگ‌تر وی که نام او «پشن» (حضرت علی علیه السلام) است و نام آن صاحب ملک، «راهنما» (هادی و مهدی) است؛ به حق پادشاه شود و خلیفه «رام» (خدا) باشد و حکم براند و او را معجزه بسیار باشد».22

زهرا رضائیان

بخش مهدویت تبیان

 


 

 

 

پی نوشت:

1. نور: 55.

2. نجم الثاقب،ص 128.

3. مکارم شیرازی، ناصر، مهدی انقلابی بزرگ، ص 124.

4. اعراف: 128.

5. نجم الثاقب، ص 140.

6. انبیاء: 105 .

7. مجمع البیان، مجلد 4، بخش دوم، ص 67 .

8. نمل: 62 .

9. نجم الثاقب ، ص 8 – 87 .

10. صادقی، محمد، بشارات عهدین، ص 244 .

11. همان، ص 248 .

12. بشارات عهدین، ص 252.

13. بشارات عهدین، ص 274.

14. بشارات عهدین، ص 277.

15. همان.

16. بشارات عهدین، ص 243 و 237 .

17. بشارات عهدین، ص 243 و 237 .

18. جاماسب نامه، ص 121.

19. همان.

20. بشارات عهدین، ص 242 .

21. بشارات عهدین، ص 245 .

22.مهدی انقلابی بزرگ، ص 54 .

 

 



سه شنبه 2 فروردين 1390برچسب:, :: 10:52 ::  نويسنده : حسین       
داستان مردي که به زيارت امام حسين عليه السلام نمي‌رفت
داستان مردي که به زيارت امام حسين عليه السلام نمي‌رفت


 






 
شخصي از بزرگان هند به قصد مجاورت کربلاي معلّي به اين شهر آمد و مدت شش ماه در آنجا ساکن شد و در اين مدت داخل حرم مطهر نشده بود و هر وقت زيارت حضرت امام حسين عليه السلام را اراده مي‌کرد، بر بام منزل خود رفته، به آن حضرت سلام مي کرد و او را زيارت مي‌نمود؛ تا اين که سرگذشت او را به «سيد مرتضي»که از بزرگان آن عصر و مرسوم به «نقيب الاشراف» بود رساندند.
سيد مرتضي به منزل او رفت و در اين خصوص او را سرزنش نمود و گفت: « از آداب زيارت در مذهب اهل‌بيت عليه السلام اين است که داخل حرم شوي و عقبه و ضريح را ببوسي. اين روشي را که تو داري، براي کساني است که در شهرهاي دور مي‌باشند و دستشان به حرم مطهر نمي‌رسد.»
آن مرد چون اين سخن را شنيد گفت: «اي نقيب الاشرف» از مال دنيا هر چه بخواهي از من بگير و مرا از رفتن معذور دار. هنگامي که سيد مرتضي سخن او را شنيد بسيار ناراحت شد و گفت: «من که براي مال دنيا اين سخن را نگفتم؛ بلکه اين روش را بدعت و زشت مي‌دانم و نهي از منکر واجب است.» وقتي آن مرد اين سخن را شنيد، آه سردي از جگر پر دردش کشيد. سپس از جا برخاست و غسل زيارت کرد و بهترين لباسش را پوشيد و پا برهنه و با وقار از خانه خارج شد و با خشوع و خضوع تمام، نالان و گريان متوجه حرم حسيني گرديد تا اين که به در صحن مطهر رسيد .
نخست سجده شکر کرد و عتبه صحن شريف را بوسيد. سپس برخاست و لرزان، مانند جوجه گنجشکي که آن را در هواي سرد در آب انداخته باشند، بر خود مي‌لرزيد و با رنگ و روي زرد، همانند کسي که يک سوم روحش خارج گشته باشد، حرکت مي‌کرد تا اين که وارد کفش کن شد. دوباره سجده شکر به جا آورد و زمين را بوسيد و برخاست و مانند کسي که در حال احتضار باشد داخل ايوان مقدس گرديد و با سختي تمام خود را به در رواق رسانيد.
چون چشمش به قبر مطهر افتاد، نفسي اندوهناک بر آورد و مانند زن بچه مرده، ناله جانسوزي کشيد. سپس به آوازي دلگداز گفت: «اَهَذا مَصرَعُِِِ سيدُالشهداء؟ اَهَذا مَقتَلُ سيدُالشهداء؟ ؛ آيا اينجا جاي افتادن امام حسين عليه السلام است؟ آيا اينجا جاي کشته شدن حضرت سيدالشهداء است؟»
«پس فرياد کشيد و نقش زمين شد و جان به جان آفرين تسليم نمود و به شهيدان راه حق پيوست.»
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : abdo_61
rasekhoon


دو شنبه 1 فروردين 1390برچسب:, :: 10:21 ::  نويسنده : حسین       

نوروز طبيعت، عيد ولايت

عيد نوروز

اولين روز بهار، شادابي و طراوتي ويژه دارد و با هيچ يک از روزهاي سال قابل مقايسه نيست. گويا طبيعت، جاني دوباره مي گيرد و زندگي را از نو آغاز مي کند. اما بي شک خداوند، بهار را تنها در گل و گياه و درختان سرسبز خلاصه نکرده است و دايره آن را به مرزهاي ديگر نيز گسترانده است.

بهار طبيعت، سالگشت اتفاقات بزرگ و مبارکي است. اين رخدادها چنان پربرکت و ارزشمند هستند که گويي روحي تازه به جان طبيعت مي دمند و لبهاي شکوفه ها را به خنده وا مي دارند.

نخستين روز بهار، بنابر آنچه که از امام صادق عليه السلام نقل شده، يادآور حوادث بهار گونه اي است که مهمترين آنها «عيد بزرگ ولايت» است. از امام صادق عليه السلام نقل شده که فرمودند:

أَنَّ يَوْمَ النَّيْرُوزِ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي أَخَذَ فِيهِ النَّبِيُّ ص لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع الْعَهْدَ بِغَدِيرِ خُمٍّ فَأَقَرُّوا لَهُ بِالْوَلَايَةِ فَطُوبَى لِمَنْ ثَبَتَ عَلَيْهَا وَ الْوَيْلُ لِمَنْ نَكَثَهَا. (بحار الأنوار، ج 56، ص 119)

روز نوروز همان روزي است که پيامبر صلّي الله عليه و آله در غدير خم براي امير مومنان عليه السلام بيعت گرفت و همگان اقرار به ولايت او کردند. پس خوشا به آنکه (بر ولايت او) ثابت بماند و واي به آنکه آن (پيمان) را بشکند.

آري، اين بهار ولايت است که هر ساله طبيعت را بهاري مي کند و سرسبزي را به ارمغان مي آورد. نوروز، همان روزي است که پيامبر خدا صلّي الله عليه و آله در غدير خم بر فراز منبري از جهاز شتران دست علي عليه السلام را بالا برد و او را ولي امر مسلمانان معرفي نمود. گوش ها را که خوب تيز کنيم شايد اين جمله تاريخي پيامبر را در نوروز بشنويم که:

مَنْ كنتُ موَلاهُ فعليٌّ مَولاهُ اللّهمَّ والِ مَن والاهُ و عادِ مَن عاداهُ. (الکافي، ج 1، ص 293)

هر كس را که من بر او ولايت دارم على نيز ولايت دار او است. خدايا! دوست بدار هر كه را دوستدار على است و دشمن بدار هر كه را با او دشمنى ورزد.

 

محاسبه و تطبيق تاريخي

 

 

اولين پرسشي که ممکن است با ديدن اين روايت در ذهن هر کسي ايجاد شود اين است که «آيا حقيقتا عيد غدير سال دهم هجري با نوروز آن سال مصادف بوده است؟»

با محاسبه اي که علامه مجلسي (م 1111) انجام داده، روز عيد غدير يعني «هجدهم ذي الحجه سال دهم هجري قمري» آخرين روز همان سال شمسي بوده که اختلاف يک روز در ماه هاي قمري مساله اي عادي است. چراکه هلال ماه هاي قمري گاهي يک روز ديرتر از آنچه که پيش بيني مي شود، رويت مي گردد و ممکن است هلال ماه ذي الحجه آن سال چنين بوده است. بنابراين تاريخ، قابليت تطبيق اين مساله را دارا است. (بحار الأنوار، ج 56، ص 120)

بنابراين نوروز، «سالگشت شمسي عيد ولايت» است و با اين اوصاف رنگ و بويي علوي دارد.

اگر کسي بتواند سنتي را زنده کند و راه و رسمي نيکو در جامعه خود بيافريند، ثواب همه آنان که تا روز قيامت به آن عمل مي کنند به حساب جاري او واريز مي شود و هر لحظه حتي پس از مرگ نيز مي تواند از موجودي حساب خود بهره مند شود

پايه ريزي سنتي نيکو

 

 

پايه ريزي يک رسم شايسته چنان ارزشمند است که پيشوايان ما آن را ستوده و پيامدهاي شايسته فراواني براي آن مطرح کرده اند. امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُنْقَصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْ‏ءٌ.» (الكافي، ج 5، ص 9)

«هر كس بنيانگذار روشى نيكو باشد، همچون پاداش كسى كه به آن عمل كرده، پاداش دارد و نيز از پاداش همه آنان كه تا روز رستاخيز به آن عمل نمايند، بهره مند خواهد شد، بدون آنکه از پاداش انجام دهندگانش چيزى كاسته شود».

بنابراين اگر کسي بتواند سنتي را زنده کند و راه و رسمي نيکو در جامعه خود بيافريند، ثواب همه آنان که تا روز قيامت به آن عمل مي کنند به حساب جاري او واريز مي شود و هر لحظه حتي پس از مرگ نيز مي تواند از موجودي حساب خود بهره مند شود.

دليل اين پاداش گسترده هم بسيار روشن است. يک رسم نيکو مي تواند چنان تاثير شگرفي بر نسل هاي آينده بگذراد که ميوه هاي خوش رنگ و بوي آن قابل شماره نباشد و تاثيرات مطلوب آن به صورت تصاعدي همه جا را فراگيرد. همانگونه که يک بدعت نا به جا مي تواند چنان گمراه کننده باشد که نسل ها را با خود به جهنم بکشاند و جوامع را پي در پي بيچاره کند.

اما سخن پيرامون تلاقي «اولين روز بهار» با «عيد بزرگ ولايت» است. چه پاداشي خواهيم برد من و شما اگر بتوانيم پايه ريزان يک رسم به جا و مبارک باشيم. رسمي که نوروزمان را برکت بخشد و سال جديدمان را با امير مومنان پيوند دهد.

 

بزرگداشت عيد ولايت در نوروز

جشن ولايت علي عليه السلام (عيد غدير خم)

حال که روشن شد نوروز، سالگشت شمسي عيد غدير است، پس چرا آن را با اين عنوان پر اهميت جشن نگيريم و بهار طبيعت را با بهار ولايت عجين نکنيم؟ چرا شادابي بر گرفته از طبيعت را طراوتي روحاني نبخشيم و نقش علي عليه السلام را بر جشن طبيعت نزنيم؟

نوروز، روز مبارکي است. اما نه تنها به خاطر لبخند شکوفه ها و سرسبزي چمن زارها که آنها هم مست و شيداي عيد بزرگ تري هستند. بلکه به خاطر لبخند شکوفه گونه پيامبر بر چهره بهارگونه امير.

عالم جمادات و نباتات که از شادي چنين جشني سر از پا نمي شناسند و همه جا را گل باران کرده اند و سرور و شادي خود را بر همگان هويدا نموده اند. اما گويا هنوز خبر به عالم انسان ها نرسيده و کسي از اين جشن بزرگ با خبر نشده است. گويا که جمادات از انسان ها پيشي گرفته اند و گوي سبقت را از اشرف مخلوقات عالم ربوده اند.

پس بياييد آبروي انسانيتمان را حفظ کنيم و حداقل از بوستان ها و سبزه زارها عقب نمانيم و در روز جشن ولايت، زندگي را با نام امام علي عليه السلام معطر و منور کنيم.

بياييد نوروز عالم بالا را دريابيم و همراه با ملائکه به جشن نوروز بپردازيم. بياييد همانگونه که در سالگشت قمري عيد غدير به علوي بودن يکديگر مباهات مي کنيم، در سالگشت شمسي آن نيز زبان و روانمان را معطر به عطر امير مومنان کنيم و اين جمله را با هم زمزمه نماييم که: «اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ المُتَمَسِّکِينَ بِوِلايَةِ اَميرِ المُؤمِنينَ وَ اَئِمَّةِ المَعصُومين.» (الاقبال، ص 464)

سپاس خدايي را که ما را از جمله آويختگان به ولايت امير مومنان و امامان معصوم قرار داده است.

 

سيدمصطفي بهشتي

گروه دين تبيان



جمعه 13 اسفند 1389برچسب:, :: 11:30 ::  نويسنده : حسین       

امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در قرآن

قسمت دوم

امام زمان (عج)

اشاره:

در نوشتار گذشته، پاره ای از آیات مهدوی و وجوه دلالت این آیات بر امامت حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف)را بر شمردیم، در مقال حاضر به تبیین آیات دیگری مهدوی خواهیم پرداخت. 

 

 

«وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلاّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهیدًا»؛ «و هیچ یک از اهل کتاب نیست، مگر اینکه پیش از مرگش به او [حضرت مسیح] ایمان می‌آورد؛ و روز قیامت، بر آن‌ها گواه خواهد بود».1

امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه شریفه فرموده است: « عیسی پیش از روز رستاخیز به دنیا فرود می‌آید؛ پس پیروان هیچ ملتی، نه یهودی و نه غیر یهودی، باقی نمی‌ماند مگر اینکه پیش از مرگشان، به او ایمان می‌آوردند و عیسی در پشت سر مهدی نماز می‌خواند».2

بسیاری از دانشمندان بزرگ شیعه در تفسیر این آیه، از "شهر بن حوشب" روایت کرده‌اند که گفت: «روزی حجاج به من گفت: آیه‌ای در کتاب خدا هست که مرا ناتوان ساخته است. گفتم: ای امیر! کدام آیه است؟ گفت: این آیه که می‌گوید: « وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلاّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ». این آیه به صراحت می‌گوید: احدی از اهل کتاب نیست، جز اینکه پیش از مرگش به عیسی ایمان می‌آورد، در صورتی که من یهودی و نصرانی را می‌آورم و گردن می‌زنم و چشم به دهان او می‌دوزم و می‌بینم که دیده از جهان فرو می‌بندد و لب‌هایش را حرکت نمی‌دهد و اعترافی نمی‌کند.

گفتم: ای امیر! معنای آیه آن طور نیست که شما تصور کرده اید. گفت: پس چگونه است؟ گفتم: پیش از آنکه قیامت برپا شود، عیسی به زمین باز می‌گردد و در روی زمین هیچ یهودی و مسیحی و غیز از آن‌ها باقی نمی‌مانند، مگر اینکه به او ایمان می‌آورند و او در پشت سر مهدی نماز می‌خواند.

گفت: وای بر تو! این معنا را از کجا آورده‌ای؟

گفتم: آن را محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب به من فرموده است.

حجاج گفت: به خدا سوگند! آن را از چشمه زلال معرفت آورده‌ای».3

 

آیه ششم

« وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللّهَ به ما یَعْمَلُونَ بَصیرٌ»؛ « و با آن‌ها پیکار کنید، تا فتنه [شرک و سلب آزادی] برچیده شود، و دین (و پرستش) همه مخصوص خدا باشد و اگر آن‌ها (از راه شرک و فساد بازگردند و از اعمال نادرست) خودداری کنند، (خداوند آن‌ها را می‌پذیرد) خدا به آنچه انجام می‌دهند، بیناست».4

محمد بن مسلم می‌گوید: در محضر امام باقر علیه السلام عرض کردم: تأویل قول خدای تعالی درباره این آیه که می‌فرماید: « وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ ... » چیست؟ امام فرمود: «تأویل این آیه هنوز نیامده است و هنگامی که تأویل آن بیاید، با مشرکان پیکار خواهد شد تا وقتی که یگانگی خدای تعالی را بپذیرند و شرکی در روی زمین باقی نماند، و این در زمان قیام قائم ما خواهد بود».5

در روایت دیگری آمده است که حضرت فرمود: « ... تأویل این آیه هنوز نیامده است. هنگامی که قائم قیام کند، هر کس که زمان او را درک کند، تأویل این آیه را می‌بیند که هر کجا را که تاریکی شب فرا گیرد، آیین محمد آنجا را فرا خواهد گرفت تا اینکه دیگر شرکی در روی زمین باقی نباشد».6

« و با آن‌ها پیکار کنید، تا فتنه [شرک و سلب آزادی] برچیده شود، و دین (و پرستش) همه مخصوص خدا باشد و اگر آن‌ها (از راه شرک و فساد بازگردند و از اعمال نادرست) خودداری کنند، (خداوند آن‌ها را می‌پذیرد) خدا به آنچه انجام می‌دهند، بیناست»

آیه هفتم

امام زمان (عج)

« هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»؛ « او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین درست فرستاد تا آن را بر هر چه دین است، پیروز گرداند؛ هر چند مشرکان خوش نداشته باشند».7

مقداد بن اسود می‌گوید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می‌فرمود: « در روی زمین هیچ خانه خشتی و گلی و خیمه مویین نمی‌ماند، مگر اینکه خداوند آیین اسلام را در آن وارد می‌کند، یا با عزّت و سربلندی یا با ذلّت و خواری، یا اینکه اسلام را می‌پذیرند و خداوند آن‌ها را سربلند می‌گرداند و یا اینکه به ناچار در برابر اسلام سر تعظیم فرود می‌آوردند».8

عمران بن میثم، از غایة بن ربعی روایت می‌کند که امام علی علیه السلام این آیه را تلاوت فرمود: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ». سپس فرمود: آیا این غلبه و پیروزی تحقق یافته است؟ گفتند: آری! امام فرمود: «نه، هرگز! سوگند به خدایی که جان علی در قبضه قدرت اوست، این غلبه و پیروزی محقق نمی‌شود، مگر هنگامی که هیچ آبادی در روی زمین باقی نماند جز اینکه هر صبح و شام در آن بانگ لا اله الا الله و محمدا! رسول الله بلند شود».9

به یقین تنها زمانی که احکام دین مبین اسلام در تمام جهان جاری و ساری شود، زمان شهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است؛ هم چنان که امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه شریفه فرمود: «این آیه مبارکه به هنگام خروج مهدی آل محمد تحقق می‌یابد. دیگر احدی در روی زمین باقی نمی‌ماند، مگر اینکه به رسالت محمد اعتراف می‌کند».10

ابوبصیر نیز می‌گوید: درباره تفسیر این آیه از امام صادق علیه السلام پرسیدم. امام در جواب فرمود: «به خدا قسم! هنوز موقع تأویل آن فرا نرسیده است». گفتم: قربانت گردم! چه وقت موقع آن فرا می‌رسد؟

امام فرمود: «هنگامی که قائم قیام کند، موقع تأویل این آیه فرا می‌رسد و چون قائم قیام کند، هر کافر و مشرکی ظهور او را ناخوش دارد؛ زیرا اگر کافر یا مشرک در دل سنگی پنهان شود، آن سنگ صدا زند: ای مؤمن! کافر یا مشرکی در دل من پنهان شده است، بیا و او را به قتل برسان! و خداوند او را بیرون می‌آورد و یاران قائم او را به قتل می‌رسانند».11

 امام علی علیه السلام این آیه را تلاوت فرمود: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ». سپس فرمود: آیا این غلبه و پیروزی تحقق یافته است؟ گفتند: آری! امام فرمود: «نه، هرگز! سوگند به خدایی که جان علی در قبضه قدرت اوست، این غلبه و پیروزی محقق نمی‌شود، مگر هنگامی که هیچ آبادی در روی زمین باقی نماند جز اینکه هر صبح و شام در آن بانگ لا اله الا الله و محمدا! رسول الله بلند شود»

آیه هشتم

امام زمان (عج)

«بَقِیَّتُ اللّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ به حفیظ»؛ «آنچه خداوند برای شما باقی گذارده (از سرمایه‌های حلال)، به رایتان بهتر است؛ اگر ایمان داشته باشید! و من، پاسدار شما (و مأمور بر اجبارتان به ایمان) نیستم».12

امام باقر علیه السلام در تأویل و تفسیر این آیه شریفه فرموده است: «هنگامی که مهدی ما ظاهر شود، به خانه کعبه تکیه می‌دهد و 313 تن از یاران خاص او به دورش گرد می‌آیند. اولین سخنی که بر زبان مبارکش جاری می‌شود این آیه شریفه است: " بَقِیَّتُ اللّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ" سپس می‌فرماید: "من بقیة الله، خلیفة الله و حجة الله هستم بر شما". آنگاه احدی بر حضرت سلام نمی‌کند، جز اینکه می‌گوید: " السلام علیک یا بقیة الله فی الارض؛ سلام بر توی بازمانده خدا در روی زمین".

بعد از آن چون یاران دیگر حضرت که یک گروه ده هزار نفری می‌باشند به دور او گرد آمدند، یهودی و نصرانی و کسی که غیر خدای تعالی را پرستش می‌نموده، باقی نمی‌ماند جز اینکه ایمان می‌آورد و او را تصدیق می‌نماید و همه ملت‌ها یکی می‌شود، و آن هم ملت اسلام است؛ و پس از آن برای هر معبودی که به جز خدای تعالی مورد پرستش بوده، آتشی از آسمان می‌آید و او را می‌سوزاند».13

زهرا رضائیان

بخش مهدویت تبیان

 


 

 

پی‌نوشت‌ها:

1. نساء: 159.

2. ینابیع الموده، ج3، ص 237.

3. مجمع البیان، ج3، ص211.

4. انفال: 39.

5. مجمع البیان، ج4، ص 834.

6. تفسیر عیاشی، ج 2، ص60.

7. توبه: 33.

8. مجمع البیان، ج5، ص38.

9. المحجة، ص 86.

10. مجمع البیان، ج5، ص38.

11. بحارالانوار، ج 51، ص60.

12. هود: 86.

13. بحارالانوار، ج 52، ص 192.

آیه پنجم

 

 



جمعه 29 بهمن 1389برچسب:, :: 23:19 ::  نويسنده : حسین       

میزان قتل و کشتار در آخرالزمان

امام زمان (عج)

 


 

 

وقتی به بررسی روایات وارده در زمینه مهدویت و ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می پردازیم، به روایاتی برمی خوریم که بیانگر کشتاری در حجم وسیع است که قسمتی از آن ها مربوط به ملاحم و فتنه های قبل از ظهور است و ارتباطی به دوران ظهور ندارد و تنها به بیان اوضاع نابسامان جهان قبل از ظهور می پردازد و دسته ای دیگر از روایات نیز مربوط به زمان ظهور و حکومت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است.

 


 

 

اما آیا به راستی وقتی امام عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور می کند، دست به کشتار وسیعی می زند و همه را از دم تیغ می گذارند؟... شاید این سؤالی باشد که شما نیز مایل باشید پاسخ آن را بدانید. قبل از پاسخ به این سؤال،باید دانست که روایات وارده در این زمینه به دو دسته تقسیم می شوند:

1. روایاتی که از طریق عامه نقل شده و بیشتر هم از احادیث رسول خدا صلی الله علیه و آله است و البته بیشتر آن ها هم از نظر سند دچار مشکل است، به طوری که بعضی از آن ها مرسل است و برخی دیگر به پیامبر صلی الله علیه و اله منتهی نمی شود؛ بلکه از افرادی همانند کعب الاحبار نقل شده که در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله مسلمان نبوده است. قابل ذکر است که بیشتر این روایات، از اسرائیلیات است که با اغراض مختلفی وارد کتاب های روایی شده اند.

2. روایاتی که از طرق اهل بیت علیهم السلام نقل شده و یا در کتاب های شیعه ذکر شده است.

 

میزان کشتارها

به یقین هنگام قیام امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف قتل و کشتار رخ خواهد داد؛ زیرا این واقعه عظیم بدون برطرف کردن خارها و دشمنان سر راه آن حضرت میسر نخواهد شد. اهل بیت علیهم السلام نیز در روایات مختلفی بر اصل قتل و خونریزی هنگام ظهور و قیام حضرت اشاره کرده اند. در روایتی آمده است: یکی از یاران امام باقر علیه السلام درباره این سخن مرجئه که می گویند: هنگامی که قیام قائم روی دهد، همه کارها برای او هموار خواهد شد و به اندازه یک ظرف حجامت هم خون نمی ریزد، از امام باقر علیه السلام سؤال کرد و امام در جواب فرمود: «هرگز چنین نیست؛ سوگند به آن که جانم به دست اوست، کار به اینجا می انجامد که ما و شما عرق و خون بسته شده را پاک خواهیم کرد».1

اما از سوی دیگر این نکته نیز باید مورد توجه قرار گیرد که نیم نگاهی به تاریخ اسلام، بیانگر آن است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و امامان اهل بیت علیهم السلام همواره کوشیده اند امور را به طور عادی و از مسیر طبیعی آن انجام دهند و حتی الامکان دست به شمشیر نشوند؛ زیرا هدف آنان ارشاد و هدایت مردم است. اما گسترش عدالت در جامعه تیز اقتضای کشت و کشتار ـ اگر چه در حد محدود ـ را دارد. همچنین قرار نیست که تمام امور از طریق معجزه حل شود، ولی این اندیشه افراطی نیز صحیح نیست و هرگز دلیلی عقلی و عقلایی و نقلی بر گستردگی کشتارها در حدی وسیع وجود ندارد.

در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است: «این امر ـ قیام امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ واقع نمی شود تا این که دو سوم مردم از بین بروند»

زمان کشتارها

با توجه به روایات، اندکی قبل از ظهور جهان شاهد جنگ های خونینی خواهد بود و مردم با مشاهده و مواجهه با این جنگ ها، به استقبال مصلح عالم خواهند رفت. امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز با استفاده از این شرایط و با کمترین استقامتی از سوی مخالفین خود و ظالمین، عالم را فتح خواهد کرد.

امام زمان

در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است: «این امر ـ قیام امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ واقع نمی شود تا این که دو سوم مردم از بین بروند». راوی می گوید: به حضرت عرض کردم: اگر دو سوم مردم از بین بروند، چه کسی باقی می ماند؟ حضرت فرمود: «آیا راضی و خرسند نمی شوید که شما از یک سوم باقی مانده باشید».2

در روایت دیگری امام صادق علیه السلام در پاسخ زراره که از حقیقت ندای آسمانی پرسیده بود، فرمود: «آری، به خدا سوگند، چنان است که هر قومی با زبان خودشان آن را می شنوند. این امر محقق نمی شود تا این که نه دهم مردم از میان بروند».3

امام صادق علیه السلام در حدیث دیگری فرموده است: «قبل از قیام قائم، دو نوع مرگ رخ می دهد؛ مرگ سرخ و مرگ سپید تا این که از هر هفت نفر، پنج نفر از بین برود. مرگ سرخ با شمشیر و مرگ سپید با طاعون است.»4

این گونه روایات به حجم وسیعی از کشتارها پیش از قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و قبل از ندای آسمانی اشاره دارد؛ هر چند برخی از این دسته روایات نیز از مجعولات و اسرائیلیات هستند که با اهداف و انگیزه های خاصی همانند خدشه دار کردن چهره نهضت جهانی و حکومت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و یا توجیه کشتارها در فتوحات و ... به کتاب های روایی وارد شده و کشتارهای زیادی را به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نسبت داده است. برخی از این دسته روایات نیز از نظر سندی دچار مشکل هستند؛ از جمله روایتی که فضل بن شاذان از امام صادق علیه السلام نقل کرده که حضرت فرموده است: «قائم، آن قدر از انسان ها را می کشد که تا ساق پا را خون فرا می گیرد، تا آنکه شخصی از فرزندان پدرش به او اعتراض شدید می کند».5 این حدیث، مرفوعه است و از نظر سندی نیز مشکل دار است.

به این نکته نیز باید توجه داشت که کار عظیمی که حضرت انجام می دهد؛ یعنی گسترش حکومت عدل جهانی، اقتضای چنین قتل و کشتاری ـ اگرچه در حدی محدود ـ  را دارد؛ زیرا با قیام حضرت هرگز ستمگران ساکت نخواهند بود، ولی وقتی این کشتارها را با قیام ها و نهضت های دیگرمقایسه کینم، در می یابیم که قابل توجه نیست.

به یقین هنگام قیام امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف قتل و کشتار رخ خواهد داد؛ زیرا این واقعه عظیم بدون برطرف کردن خارها و دشمنان سر راه آن حضرت میسر نخواهد شد. اهل بیت علیهم السلام نیز در روایات مختلفی بر اصل قتل و خونریزی هنگام ظهور و قیام حضرت اشاره کرده اند. در روایتی آمده است: یکی از یاران امام باقر علیه السلام درباره این سخن مرجئه که می گویند: هنگامی که قیام قائم روی دهد، همه کارها برای او هموار خواهد شد و به اندازه یک ظرف حجامت هم خون نمی ریزد، از امام باقر علیه السلام سؤال کرد و امام در جواب فرمود: «هرگز چنین نیست؛ سوگند به آن که جانم به دست اوست، کار به اینجا می انجامد که ما و شما عرق و خون بسته شده را پاک خواهیم کرد»

امام زمان

شاید این سؤال پیش آید که چرا حضرت با زور و درگیری و جنگ بر جهات تسلط می یابد؟ آیا نمی شود که با راهکارهای تربیتی و آموزشی این اتفاق رخ دهد؟ باید دقت داشت که از مهم ترین کارهای حتمی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، جنگی تمام عیار با تمام انسان های خون آشام است. حال در مسئله جنگ چطور ممکن است هدایت انسان و ساختن جامعه بشری با دعوت اخلاقی و تربیت درست، امکان پذیر باشد که به خونریزی و جنگ نیز نیازی نباشد؟

با مطالعه تاریخ بشری به خوبی می توان دریافت که موانع راه رشد و تکامل انسان جز با قدرت و خونریزی از سر راه برداشته نمی شود. هر چند که تعالیم اخلاقی و اصول تربیتی تأثیرهای ژرف و گسترده داشته است، اما این تأثیرها در برخی از افراد نجیب انسانی است و در افراد سلطه طلب و دنیادار و استثمارگر که منابع اقتصادی، سیاسی و نظامی جوامع را در دست داشته و دارند، یا هیچ تأثیری ندارد و یا تأثیر آن تحول آفرین و دگرگون ساز نبوده است. از این رو، برای تربیت و هدایت آنان باید عامل دیگری را به کار گرفت تا سد راه انسان ها نشوند و راه رشد توده ها را نبندند و بدین وسیله همگان بتوانند بی هیچ گونه مانعی به راه رشد خویش ادامه دهند. بنابراین، جنگ و کاربرد نیرو به عنوان یک ضرورت برای دستیابی به هدف های انسانی مطرح است.

دین مبین اسلام نیز با توجه به همین واقعیت هاست که جنگ را نه به عنوان هدف و آرمان، بلکه به عنوان راه و وسیله برای تحقق توحید و عدل پذیرفته است. هم چنانکه قرآن می فرماید: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاّ عَلَی الظّالِمینَ»؛ « و با آن ها پیکار کنید تا فتنه (و بت پرستی و سلب آزادی از مردم) باقی نماند و دین، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آن ها نشوید؛ زیرا) تعدّی جز بر ستمکاران روا نیست».6

زهرا رضائیان

بخش مهدویت تبیان

 


 

 

پی نوشت ها:

1. بحارالانوار، ج52، ص356.

2. کمال الدین، ج2، ص655 و656.

3. الغیبه نعمانی، ص274.

4. کمال الدین، ج2، ص655.

5. بحارالانوار، ج52، ص387.

6. بقره: 193.



جمعه 29 بهمن 1389برچسب:, :: 22:44 ::  نويسنده : حسین       

مدت زمان حکومت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

امام زمان (عج)

 


 

 

یکی از موضوعات مورد توجه در زمینه مهدویت، مدت زمان حکومت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. روایات مختلفی در این زمینه وارد شده است که هر یک مدت زمان حکومت را متفاوت با دیگری مطرح کرده است و كمترین آنها، هفت سال و بیشترین آنها، 309 سال (به مقدار توقف اصحاب كهف در غار) می باشد.

 


 

 

هفت، هشت، نه، ده، نوزده، بیست، چهل و 309 سال، مدت زمان ‌هایی هستند كه در روایات از آنها به عنوان مدت حكومت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف یاد شده است.

در بسیاری از روایاتی كه از طریق اهل سنت از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله نقل شده، مدت زمان حكومت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف هفت یا نه سال ذكر شده است. در یكی از این روایات چنین آمده است: «زمین از ظلم و جور پر می‌ شود، آنگاه مردی از خاندان من قیام می‌ كند، او هفت یا نه [سال] حكومت می ‌كند و زمین را از عدل و داد آكنده می ‌سازد.»1

علامه مجلسی رحمة الله علیه نیز برخی روایت ‌های اهل تسنن را كه در آنها مدت حكومت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف هفت یا نه سال بیان شده است، نقل كرده ‌اند؛ از جمله این روایت که می گوید: «... پس خداوند مردی از عترت و خاندان مرا برمی ‌انگیزد و زمین را از عدل و داد پر می ‌كند؛ چنان كه از ظلم و جور پر شده بود. ساكنان آسمان و زمین از او خشنودند، آسمان چیزی از بارانش را نگه نمی‌ دارد و همه را پی در پی، فرو می‌ فرستد، زمین هیچ روئیدنی را در خود نگه نمی ‌دارد و همه را خارج می ‌سازد تا آنجا كه انتظار می ‌رود مردگان نیز زنده شوند، جهانیان هفت یا هشت، یا نه سال در این وضع زندگی می ‌كنند.»2

نعمانی در آخرین باب كتاب خود (الغیبة)، چهار روایت، در زمینه مدت زمان حكومت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نقل كرده كه در همه آنها از نوزده سال یا نوزده و چند ماه سخن به بیان آمده است.3 وی در روایتی از امام صادق علیه السلام چنین نقل کرده است: «همانا قائم [بر او درود باد] نوزده سال و چند ماه حكومت خواهد كرد.»4

برخی روایات نیز مدت حكومت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را چهل سال ذكر كرده ‌اند. از جمله در روایتی كه از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نقل شده، آمده است: «او چهل سال در روی زمین فرمانروایی می ‌كند.»5

امام حسن مجتبی علیه السلام نیز از پدر بزرگوارش نقل می‌ كند كه فرمود: «خداوند در آخرالزمان مردی را بر می‌ انگیزد... او زمین را از عدل، داد، برابری، نور و برهان پر می ‌كند... او [به مدت] چهل سال بر شرق و غرب عالم فرمانروایی می‌ كند. پس خوشا به حال كسی كه زمان او را درك كند و سخن او را بشنود».6

آیت‌الله مكارم شیرازی نیز در این باره چنین می ‌نویسد: «اگرچه درباره مدت حكومت او احادیث مختلفی در منابع اسلامی دیده می ‌شود كه از پنج یا هفت سال تا 309 سال (مقدار توقف اصحاب كهف در آن غار تاریخی) ذكر شده است كه در واقع ممكن است، اشاره به مراحل و دوران ‌های آن حكومت باشد (آغاز شكل گرفتن و پیاده شدنش پنج یا هفت سال و دوران تكاملش چهل سال و دوران نهایی ‌اش بیش از سیصد سال! دقت كنید)، ولی قطع نظر از روایات اسلامی، مسلم است كه این آوازه ‌ها و مقدمات برای یك دوران كوتاه مدت نیست؛ بلكه قطعاً برای مدتی است، طولانی كه ارزش این همه تحمل زحمت و تلاش و كوشش را داشته باشد»
امام زمان (عج)

برخی روایات، ابتدا مدت حكومت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف  را هفت سال اعلام كرده‌ اند، ولی در ادامه یادآور شده ‌اند كه هر یك سال از حكومت آن حضرت برابر با ده سال از سال ‌های معمولی است. از جمله در روایتی آمده است که عبدالكریم خثعمی می ‌گوید، به امام صادق علیه السلام عرض كردم: «قائم ـ بر او درود باد ـ چند سال حكومت می‌ كند؟» و آن حضرت فرمود: «هفت سال، روزها و شب ‌ها طولانی می ‌شوند تا آنجا كه هر سال از سال‌ های او با ده سال از سال‌ های شما برابری می‌ كند و بدین گونه مدت حكومت او با هفتاد سال از سال ‌های شما برابر می ‌شود.»7

آخرین گروه از روایات، شامل روایاتی است كه مدت زمان حكومت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را به تعداد سال ‌های اقامت اصحاب كهف در غار، یعنی 309 سال دانسته‌ اند. در یكی از این روایات كه از امام باقر علیه السلام نقل شده، چنین آمده است:  «قائم مدت 309 سال حكومت می‌ كند، به تعداد سال‌ هایی كه اصحاب كهف در غار خود درنگ كردند. او زمین را از عدل و داد پر می ‌كند، چنان كه ستم و بیداد پر شده بود.»8

در حدیث دیگری از امام باقر علیه السلام چنین آمده است: «به خدا سوگند مردی از ما اهل بیت سیصد سال به اضافة نه [سال] حكومت خواهد كرد، گوید: به آن حضرت عرض كردم: [و] این كی خواهد شد؟ فرمود: پس از وفات قائم. به آن حضرت گفتم: قائم چقدر در عالم خود برپاست تا از دنیا برود؟ فرمود: نوزده سال از روز قیامش تا روز مرگش.»9

با توجه به اختلاف ‌هایی كه در زمینة مدت حكومت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در روایات وجود دارد، عده ‌ای از عالمان و محدثان شیعه و سنی به توجیه این اختلاف ها و جمع میان روایات پرداخته ‌اند. علامه مجلسی رحمة الله علیه معتقد بود: «اخبار متفاوتی كه در زمینة مدت حكومت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف وارد شده است، برخی بر همة مدت فرمانروایی آن حضرت، برخی بر زمان استقرار دولت او، برخی بر سال ها و ماه‌ هایی كه در نزد ما وجود دارد و برخی هم بر سال ها و ماه‌ های طولانی زمان ایشان حمل می ‌شود.»10

نویسنده کتاب «الشیعة و الرجعة» نیز در این باره می نویسد: «این اقوال در ظاهر متناقض هستند و به هیچ ‌یك از آنها نمی ‌توان اعتماد كرد. بله، روایت هفت سال در احادیث سنیان و اخبار ما (شیعیان) تكرار شده است و چه ‌بسا این روایت بر دیگر روایات ترجیح داشته باشد؛ زیرا این روایت با برخی اخبار ما مطابق است كه می گویند مراد از هفت سال، هفتاد سال است و آن حضرت با قدرت خدای تعالی پس از ظهور، این مدت زندگی می كند. یعنی هر یك سال [از مدت زندگی ایشان] برابر با ده سال از سال های ما خواهد بود. این موضوع در اخبار ما كه ائمه حدیث و حافظان علم درایه و حدیث آنها را نقل كرده اند، تبیین شده است».11

در یكی از این روایات كه از امام باقر علیه السلام نقل شده، چنین آمده است: «قائم مدت 309 سال حكومت می‌ كند، به تعداد سال‌ هایی كه اصحاب كهف در غار خود درنگ كردند. او زمین را از عدل و داد پر می ‌كند، چنان كه ستم و بیداد پر شده بود»
امام زمان (عج)

آیت‌الله مكارم شیرازی نیز در این باره چنین می ‌نویسد: «اگرچه درباره مدت حكومت او احادیث مختلفی در منابع اسلامی دیده می ‌شود كه از پنج یا هفت سال تا 309 سال (مقدار توقف اصحاب كهف در آن غار تاریخی) ذكر شده است كه در واقع ممكن است، اشاره به مراحل و دوران ‌های آن حكومت باشد (آغاز شكل گرفتن و پیاده شدنش پنج یا هفت سال و دوران تكاملش چهل سال و دوران نهایی ‌اش بیش از سیصد سال! دقت كنید)، ولی قطع نظر از روایات اسلامی، مسلم است كه این آوازه ‌ها و مقدمات برای یك دوران كوتاه مدت نیست؛ بلكه قطعاً برای مدتی است، طولانی كه ارزش این همه تحمل زحمت و تلاش و كوشش را داشته باشد.»12

ابن حجر عسقلانی از علمای اهل سنت نیز درباره جمع روایات مدت حكومت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف، چنین می ‌نویسد: «در نشانه ‌های مهدی منتظر روایت های هفت ‌سال بیشتر و مشهورتر هستند. بر فرض درستی همه روایت ‌های [وارد شده در این موضوع] می ‌توان آنها را این‌گونه جمع كرد: حكومت او از نظر ظهور در قدرت متفاوت است. پس چهل سال ـ به عنوان مثال ـ به اعتبار همه مدت حكومت اوست. هفت سال و مانند آن به اعتبار نهایت ظهور و قدرت حكومت او و بیست سال و مانند آن نیز به اعتبار حد میانه [ظهور و مدّت حكومت او] است.»13

بنابراین شاید بتوان گفت كه دوران زمامداری امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به طور خاص، یا كلّ مدت استمرار حكومت عادلانه ‌ای كه پس از ظهور تشكیل می ‌شود، 309 سال است و سایر سال ‌هایی كه در روایت ذكر شده است ـ بر فرض صحت روایات ـ ناظر به دوران ‌های مختلف استقرار حكومت مهدوی از ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف تا تشكیل حكومت است؛ زیرا استقرار حكومت عادلانه در سراسر زمین پس از قرن ‌ها حاكمیت كفر و ظلم، نیازمند مجاهدتی طولانی و گسترده است و قطعاً حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف باید سال ‌ها در جهان حضور داشته باشد تا بتواند به همه اهداف خود جامة عمل بپوشاند. از سویی دیگر نیز پذیرش این مطلب كه مردم قرن‌ ها برای تحقق عدل مهدوی در انتظار باشند و سختی ‌ها و مشكلات بسیاری را در این راه تحمل كنند، ولی این حكومت چند سالی بیشتر به طول نینجامد؛ بسیار دور از ذهن است.

زهرا رضائیان

بخش مهدویت تبیان

 


 

 

 

پی نوشت ها:

1. احمدبن حنبل، المسند، ج 3، ص 28.

2. بحارالانوار، ج 51، ص 104.

3. ر. ك: الغیبة، ص 331 ـ 332.

4. همان، ص 332، ح 4.

5. الزام ‌الناصب، ص 304.

6. بحارالانوار، ج 52، ص 280.

7. همان، ص 337.

8. همان، ص 291.

9. الغیبة، ص 331ـ332، ح 3.

10. بحارالانوار، ج 52، ص 280.

11. طبسی نجفی، محمدرضا، الشیعة و الرجعة، ج 1، ص 225.

12. مكارم شیرازی، ناصر، حكومت جهانی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف ، ص 281.

13. المهدی، ص 242.



سه شنبه 19 بهمن 1389برچسب:, :: 23:0 ::  نويسنده : حسین       

سوسماری که سخن گفت!

سوسماری که سخن گفت

 

حیوان داشت به سرعت از جمعیت دور مى شد كه رسول خدا او را صدا زد و فرمود: نزد من بیا. سوسمار بازگشت و نزد پیامبر آمد و به او نگاه كرد و ثابت ایستاد. پیامبر رو به حیوان کرد و گفت: اى سوسمار، من كیستم؟

 


 

 

شاید در زندگی شما هم روزهایی بوده است که اتوبان چهار بانده مشکلات به سویتان روانه گشته و طوفانی از سختیها به پا کرده است. گویا در چنین شرایطی  حداکثر کاری که می توان انجام داد این است که هجمه پیش آمده را به سوی چهار راه تعقل هدایت نمود. اما با این حال گاهی هجمه چنان شدید است که پشت چهار راه اندیشه و عقلانیت ترافیک سنگینی از سوالات بی جواب و مشکلات لاینحل رخ می نمایاند.

به راستی در چنین شرایطی چه باید کرد و چگونه باید از مهلکه رهایی یافت؟

به طور عادی در این مواقع رایانه ذهن انسان هنگ می کند و چهار راه تفکرش قفل می گردد. انسان می ماند که چگونه تک تک مشکلات و پرسش های پیش رویش را حل کند و پیروز میدان باشد. اما واقعا راه حل چیست؟

اگر بخواهیم در چنین شرایطی بهت زده نشویم و درمانده نمانیم, باید پیش از هجوم مشکلات و سختی ها در پی ساخت یک دور برگردان باشیم. دوربرگردانی که نه تنها از هجمه شدید مشکلات جلوگیری می کند و آنها را از مسیر زندگی خارج می گرداند, بلکه به آنها به چشم یک موقعیت می نگرد و از آنها استفاده ای شایسته نیز می برد. دور برگردانی که از مشکلات, نهایت استفاده را می برد و آنها را به جاده خوبیها هدایت می کند.

نمونه این دور برگردانها را می توان در تاریخ زندگی اهل بیت به وفور تماشا کرد و الگو برداری نمود. البته باید توجه داشت که هر گروه از مشکلات و سختیها دور برگردان خاص خود را می طلبد که اگر در ساخت یکی دوتا از آنها موفق بودیم ساخت بقیه را هم خواهیم آموخت.

برای نمونه به جریانی اشاره می کنیم که پیامبر خدا با صبر و شکیبایی خود دوربرگردانی به سوی هدایت طراحی کرد و در نتیجه نه تنها هجمه چهار هزار مخالف را تدبیر کرد بلکه تمامی آنها را به جاده هدایت و بندگی راهنمایی نمود.

البته ساخت دوربرگردانی با این لطافت و عظمت کار هر کسی نیست ما الگو برداری از آن می تواند کار هر مسلمانی که مدعی پیروی از ایشان است, باشد.

در همین حال یکی از یاران پیامبر از جا برخاست که به او حمله کند. اما پیامبر مانع شد و فرمود: بنشین، زیرا مقام شخص صبور نزدیک به مقام پیامبرى است

سوسمار سخنگو

روزی یکی از صحرانشینان قبیله ای بزرگ و پرجمعیت سوسمارى را در بیابان دید و آن قدر به دنبال آن رفت تا شکارش نمود. او سوسمار را در آستین لباس خویش جاى داد و به طرف رسول خدا صلّی الله علیه و آله حركت كرد. هنگامى كه به او رسید با صداى بلند نام پیامبر را صدا زد و با بی ادبی تمام گفت:

«تو همان جادوگر و دروغگویى هستى كه آسمان در زیر خود و زمین بر روى خویش دروغگوتر از او ندیده است؟ آیا تو همان كسى هستى كه خیال مى كنى در آسمان خدایى دارى كه تو را بر هر انسان سیاه و سفیدی مبعوث کرده است؟ آیا تو گمان می کنی که بر لات و عزی (نام دو بت بزرگ مشرکان) هم مبعوث شده ای؟ اگر نمى ترسیدم كه قبیله ام مرا عجول و كم صبر بنامند, با این شمشیر ضربتى به تو می زدم و تو را به هلاكت مى رساندم و بر همه سرورى مى نمودم.»

در همین حال یکی از یاران پیامبر از جا برخاست که به او حمله کند. اما پیامبر مانع شد و فرمود: بنشین، زیرا مقام شخص صبور نزدیک به مقام پیامبرى است. سپس با نهایت شکیبایی جملاتی را به آن مرد بیابانی گفت و در نهایت چنین فرمود:

«اى مرد! اسلام بیاور تا از آتش در امان باشى. بدان که اموال ما به تو تعلّق خواهد داشت و تو برادر ما در دین اسلام خواهى بود.»

حضرت محمد (ص)

عرب بادیه نشین عصبانى شد و گفت: به لات و عزّى سوگند تا این سوسمار به تو ایمان نیاورد من ایمان نخواهم آورد. این را گفت و آن سوسمار را از آستین خود بیرون آورد و رها كرد.

حیوان داشت به سرعت از جمعیت دور مى شد كه رسول خدا او را صدا زد و فرمود: نزد من بیا. سوسمار بازگشت و نزد پیامبر آمد و به او نگاه كرد و ثابت ایستاد. پیامبر رو به حیوان کرد و گفت: اى سوسمار، من كیستم؟

در این حال حیوان به زبانى شیوا پاسخ داد: تو محمّد بن عبدالله هستى.

پیامبر فرمود: تو چه كسى را مى پرستى؟ حیوان گفت: «خدایى را كه دانه را مى شكافد و انسان را مى آفریند. همان کسی که ابراهیم را خلیل خود و تو را حبیبش قرار داده است. اى رسول خدا! همانا كه تو صادق و راستگویی. تو هدایت شده و هدایت‏ کننده اى پر بركت هستى. تو دین پاک و حنیفى را آورده ای تا مردم را از گمراهی نجات دهی. پس اى بهترین دعوت كننده و اى بهترین فرستاده! تو را لبیک مى گویم كه تاكنون چون تویى به سوى جنّ و انس فرستاده نشده است.»

و آنگاه دهان سوسمار بسته شد و دیگر سخنى نگفت. هنگامى كه عرب صحرانشین این وضعیت را مشاهده كرد حیرت زده شد و با حال عجیبی به پیامبر گفت: «دستت را بده تا با تو بیعت کنم. شهادت مى دهم كه معبودى جز خداى یكتا وجود ندارد و تو هم فرستاده او هستى.»

این شد که مرد صحرانشین، اسلام آورد و اتفاقا خوب مسلمانی هم شد.

پس از این پیامبر رو به اصحاب خود کرد و فرمود: چند سوره از قرآن را به او بیاموزید. سوره ها را که آموخت, پیامبر از او پرسید: آیا از مال دنیا چیزى دارى؟

بادیه نشین گفت: «به خدا قسم که در میان چهار هزار مرد قبیله ام، هیچ كس فقیرتر از من نیست.»

پیامبر به اصحابش فرمود: چه كسى یک شتر به او مى دهد تا به جای آن, شترى در بهشت به او داده شود؟

سعد انصارى برخاست و گفت: پدر و مادرم به فداى تو! من شترى سرخ مو دارم كه آن را به او مى دهم.

پیامبر فرمود: تو چه كسى را مى پرستى؟ حیوان گفت: «خدایى را كه دانه را مى شكافد و انسان را مى آفریند. همان کسی که ابراهیم را خلیل خود و تو را حبیبش قرار داده است. اى رسول خدا! همانا كه تو صادق و راستگویی. تو هدایت شده و هدایت‏ کننده اى پر بركت هستى. تو دین پاک و حنیفى را آورده ای تا مردم را از گمراهی نجات دهی

رسول خدا دوباره به اصحابش فرمود: چه كسى عمّامه اى به او مى دهد تا خداوند به جای آن در قیامت تاجى از تقوا به او عطا نماید؟

حضرت محمد (ص)

على علیه السّلام از جا برخاست و عمّامه اش را از سر باز کرد و به او داد.

سپس پیامبر به اصحابش فرمود: چه كسى به این مرد توشه راه مى دهد تا خداوند توشه تقوا به او عطا كند؟

سلمان فارسى برخاست و فراهم آوردن توشه راه او را تقبل کرد.

مرد بادیه نشین هنگامى كه زاد و توشه را گرفت، بر شتر خویش سوار شد و نزد قبیله خود بازگشت. وقتی به آنجا رسید با صدایى بلند و رسا فریاد برآورد و گفت: بگویید كه خداوند یكى است و محمّد فرستاده اوست.

مردان قبیله وقتى این سخنان را از او شنیدند با شمشیرهای برهنه گرد او را گرفتند و گفتند:

«تو دین محمّد را پذیرفته ای؟ دین کسی که ساحر است و دروغگو؟»

صحرانشین به آنان گفت: «این طور که شما می گویید نیست. خداى محمّد بهترین معبود است و محمّد بهترین پیامبر. من نزد او رفتم در حالى كه گرسنه بودم و او سیرم كرد. برهنه بودم، که لباسم داد. پیاده بودم و سوارم كرد و این شتر را به من عنایت نمود.» آنگاه قصّه سوسمار را براى آنان باز گفت و در آخر گفت:

«اى مردم! اسلام بیاورید تا از آتش جهنّم در امان باشید.»

ابن عباس می گوید: در آن روز چهار هزار مرد شجاع اسلام آوردند و همیشه با پرچم هاى خود در خدمت پیامبر حاضر و آماده بودند. درود خدا بر پیامبر خوش اندیشه و خوش ذوق مان!

سید مصطفی بهشتی

بخش عترت و سیره تبیان

 


 

منبع: بحارانوار، ج 43، ص 70/ از ابن عباس



چهار شنبه 13 بهمن 1389برچسب:, :: 23:48 ::  نويسنده : حسین       
کلمات قصار رسول اللّه صلی الله علیه و آله

 

* سوگند به خدایی که جان من در دست قدرت اوست، هیچ دشمنی برای انسان دشمن تر از خشم و شهوت وجود ندارد، پس این دو را ریشه کن و مغلوب ساخته و فرو نشانید.

* وای به کسی که مردم از ترس شرّش او را بستایند، و وای بر کسی که از ترس ظلمش از او اطاعت کنند، و وای به کسی که از ترس بدی اش او را احترام نمایند.

* گرامی بدارید کسانی را که از آنها چیزی می آموزید و هم آن کسانی را که به آنها چیزی تعلیم می دهید. استادان و شاگردان خود را احترام کنید.

* نه خدا وقتی که شما را از کار بدی نهی کرده می بیند، و نه موقعی که دستور انجام کاری را می دهد، شما را از نظر دور می دارد.

* شما را در شگفت ندارد آن کسی که مالی را از راه حرام به دست آورده است؛ زیرا اگر او را در راه خدا انفاق کند، پذیرفته نمی شود، و اگر آن را نگاه دارد، بر آتش عذاب خود افزوده است.

* علم را به آن خاطر نیاموزید تا بر نادانان فخرفروشی کنید، و علم را به آن جهت نیاموزید که با دشمنان مجادله کنید، و علم را به آن خاطر نیاموزید تا به وسیله آن نظر حاکمان را به خود جلب کنید، که هر کس چنین باشد از اهل دوزخ است.

* و تمام شب خودتان را عادت به خواب ندهید، بلکه پاسی از شب را نخوابید.

* مبادا کسی از شما پدرش را به خشم آورد، و اگر او دستور دهد به یکی از شما تا از دنیا بیرون رود باید انجام دهد!

* نباید سائل بر اهل خانه پافشاری در سؤال بکند که هم خود گناه می کند و هم آنها را مبتلا به گناه سازد.

* نباید بر کسی از شما مرگ فرا رسد، مگر اینکه دهانش به ذکر خدا شاداب باشد.

* نباید دل کسی از شما هرگز از یاد خدا خالی باشد.

* با مردگان هم نشین نشوید تا دل شما بمیرد، و مردگان آن کسانی هستند که حریص دنیایند.

* به آدم دو رو، آقا نگویید، زیرا که اگر آقا و سرور شما شود، خدا را به خشم آورده اید.

* و به هر کسی که چیزی از این مال دنیا عرضه شود، نه از راه اسراف، و نه از راه درخواست از دیگران، پس باید به خودش گشایش بخشد، و اگر توانگر شد باید به کسانی که نیازمندند، توجّه و کمک کند.

* و هر کس نمازی بخواند که چیزی از امور دنیا بر دل او در حال نماز نگذرد، هر چه از خدا بخواهد، به او مرحمت می کند!

* هر کس به دست خود کفش و جامه اش را وصله بزند و در برابر عظمت خدا پیشانی بر خاک بساید از خودخواهی رسته است.

* هر کس از بدعت گذار به دل ناراضی و خشمناک باشد، خداوند قلب او را از یقین و رضا سرشار گرداند.

* هر کس اهمیت ندهد به اینکه روزی اش از چه راهی می رسد، خداوند هم اهمیت نمی دهد به اینکه او را از چه راهی وارد دوزخ گرداند.

* هر کس دوست می دارد که خدا و رسولش او را دوست بدارند، پس باید با مهمان غذا بخورد، هر کس با مهمانش هم خوراک شود، پس بین او و خدا مانع و حجابی نخواهد بود.

* هر کس برای خاطر غیر خدا، وسیله تقرّب بجوید، خداوند سبحان تقرّب او را نپذیرد.

* هر کس زیاد تسبیح و تمجید خدا گوید و خوردن و آشامیدن و خوابش کم باشد، فرشتگان مشتاق او گردند.

* هر کس که بیشترین فکرش زندگی این دنیا و بیشترین تلاش و کوشش برای لذت زودگذر دنیا باشد، بهره ای از دین ندارد.

* و هر کس بیشترین همتش رسیدن به خواسته های نفسانی باشد، حلاوت ایمان از دلش کنده شده است.

* هر کس برای ثروتمندی (بخاطر ثروتش) تواضع کند، تنگدستی را خداوند برای او فراهم سازد.

* هر کس غذایی را برای هوای نفس بخورد، خداوند حکمت را بر قلب او حرام گرداند.

* هر کس پرخوابی کند، بهره اش را از دنیا و آخرت از دست بدهد.

* هر کس علم را به منظور بهره دنیایی بیاموزد، به بهره آخرت نرسد، هر کس به زینت تقوا آراسته نگردد، زمام اختیارش را شرّ و بدی به دست گیرد و به هر جا خواهند راند و حرص و طمع مالک او گردد.

* هر کس تمام همتش را صرف دنیا کند، خداوند اهمیت نخواهد داد که او در کدام وادی دنیا کشته شود.

* هر کس نسبت به امور مشتبه از گناه جرأت بورزد، ممکن است بر گناهانی که مسلّم است نیز جرأت کند، و هر کس موارد مشتبه از گناه را ترک گوید، موردی را که مسلم است، به طور یقین مرتکب نخواهد شد، با وارد شدن در اموری که بی فایده است آتش دوزخ را بیشتر بر چهره هاتان نتابانید!

* بندگان خدا! شما همچون بیمارانی هستید و پروردگارتان چون پزشک، پس صلاح بیماران در آن است که پزشک مصلحت می بیند نه آنکه هر چه دل بیمار بخواهد و به چنگ آورد، اینک تسلیم امر خدا باشید تا از جمله رستگاران گردید.

* بالاترین درجه ایمان درجه ای است که هر کس به آنجا رسد که اگر ظاهر شود باکی نداشته باشد، و هرگاه پوشیده بماند نیز از کیفر و مجازاتش نترسد.

* یک خصلت است که هر کس دارای آن باشد، دنیا و آخرت در اطاعت او درآیند، و به سود رستگاری قرب خدا در بهشت برسد (و آن تقوی است).

* هر کس از دو چیز خودداری کند خداوند او را از دو چیز نگهدارد: هر کس زبانش را از آبروی مسلمانان نگهدارد، خداوند او را از لغزش باز دارد، و هر کس جلو خشم خود را بگیرد خداوند عذاب خود را از او باز دارد!

* ای ابوذر! دلت را با یاد خدای بیدار کن، و خودت را از بستر خواب دور ساز، و از پروردگارت بترس!

سه چیز را زیاد یاد کنید تا مصیبت ها بر شما آسان گردند، مرگ را و روز بیرون شدنتان را از قبرها و روز ایستادنتان را در پیشگاه خدا.

 

پدیدآورنده: ابوالحسن ورّام



چهار شنبه 13 بهمن 1389برچسب:, :: 23:15 ::  نويسنده : حسین       

محور یکی از این دو سند مظلومیت، تطهیر جنایتکار؛ و دیگری تهاجم فرهنگی است و هر دو در عصر حاضر تحقّق پذیرفته است.

1. تطهیر جنایتکار

شهادت حضرت مجتبی علیه السلام به وسیله سمّی که معاویه در اختیار همسر او نهاده بود، صورت پذیرفت و این حادثه از مسلّمات تاریخ است، که ما به برخی از مدارک و مصادر آن بعدا اشاره می کنیم، ولی مظلومیت اینجاست که از قرن هشتم به این طرف، اندیشه تطهیر جنایتکار، یعنی معاویه؛ از چنین جنایتی آغاز شده و می خواهند درگذشت حضرت را به عامل طبیعی نسبت دهند. و اکنون برخی از نویسندگان معاصر به پیروی از آن مرد مغربی برخاسته و گفتار او را تکرار می کنند.

اینک به برخی از این صاحب قلم های مسموم و مغرض اشاره می کنیم:

1. ابن خلدون(م 808ه) نخستین کسی است که بر اثر دوری از شرق اسلامی و مصادر تاریخی و احیانا عنادی که با حکومت های فاطمی در سرزمین مغرب و مصر داشت، به فکر تطهیر معاویه افتاده و می گوید:

و ما یُنقل من أنّ معاویة دسّ إلیه السمَّ مِن زوجته جَعْده بنت الأشعث، فهو من أحادیث الشیعة، و حاشا لمعاویة من ذلک»(12).

:«آنچه به معاویه نسبت می دهند که او حسن بن علی علیه السلام را به دست همسرش جعده دختر اشعث مسموم کرد، از سخنان شیعیان است، و دامن معاویه از این نسبت مبرّا است».

پس از ابن خلدون افراد دیگری این پندار را امری مسلّم گرفته و در دایرة المعارف الإسلامیة که به وسیله نویسندگان مسیحی تنظیم شده، چنین آمده است:

«و توفّی الحسن فی المدینة بذات الریة و ربّما کان وفاته عام 49 بالغا من العمر الخامسة و الأربعین»(13).

«حسن بن علی در مدینه به علت سرماخوردگی شدید درگذشت و چه بسا در سال 49 هجری قمری در 45 سالگی رخ داده باشد».

نویسنده دایرة المعارف، سندی بر این پندار ندارد، علاوه بر این، سنّ آن حضرت، به هنگام وفات 47 یا 46 سال بوده است، زیرا وی در سال دوم یا سوم هجرت متولد شده است.

در هر حال از یک نویسنده مسیحی غربی به نام «لامنس» بیش از این انتظار نمی رود.

بیشترین تقصیر، متوجه نویسندگان اسلامی است که میدان را خالی کرده و دائرة المعارف نویسی پیرامون اسلام را به غربیان واگذاشته اند، هرچند شنیده ام مرحوم علاّمه مغنیه نقدی بر این دائرة المعارف نوشته، و درخواست کرده که در چاپ های بعدی نقاط مورد نظر را اصلاح کنند.

3. مورخ معروف مصری دکتر حسن ابراهیم حسن نویسنده کتاب «تاریخ الإسلام السیاسی» از این پندار به نحوی پیروی کرده و می گوید: «حسن بن علی علیه السلام چهل روز پس از بازگشت از عراق به مدینه به اجل عادی از دنیا رفت»(14).

من نمی دانم از کدام یک از این جمله ها انتقاد کنم، آیا این که می گوید: حسن بن علی چهل روز پس از بازگشت به عراق، در مدینه درگذشت؟ درحالی که آن حضرت 8 سال پس از بازگشت به مدینه، جام شهادت نوشید، یا به پندار درگذشت آن حضرت با اجل عادی؟

تنها این سه نفر نیستند که بر این پندار دامن می زنند، محمد اسعد در کتاب «تاریخ الأُمّة العربیّة» دنبال همین پندار رفته و می گوید: «حسن بن علی پس از صلح به مدینه باز گشت، از این سفر دو ماه بیشتر نگذشته بود که از جهان رفت»(15).

پایه اطلاعات آنان را می توان از تعیین تاریخ وفات حسن بن علی به دست آورد. این افراد از ساده ترین و روشن ترین جریان های مربوط به زندگانی اهل بیت علیهم السلام آگاه نیستند و بدون ارائه مدرکی در حقایق تاریخی ابراز تردید می کنند.

برای این که خوانندگان گرامی از اسامی برخی از مورخان شهیر که به مسمومیت حضرت به وسیله معاویه تصریح کرده اند آگاه شوند، به برخی از مدارک اشاره کرده، و یادآور می شویم که مرحوم علاّمه امینی در کتاب «الغدیر» جلد یازدهم به برخی از این مطالب با گستردگی خاصی اشاره نموده است.

1. محمد بن سعد مؤلّف «طبقات» می گوید:

سمّه معاویة مرارا....» :«معاویه بارها حضرت حسن علیه السلام را مسموم کرده بود»(16).

2. ابن کثیر در حوادث سال 49، از واقدی نقل می کند که او گفت:

«انّه سُقِیَ سمّا ثم أَفَلَتْ ثم سُقی فأَفَلتَ ثم کانت الآخرة توفّی فیها»(17).

«او سه بار مسموم شد که آخرین بار باعث از دنیا رفتن آن حضرت گشت».

3. مسعودی در «مروج الذهب» می گوید: آن گاه که حسن بن علی علیه السلام مسموم شد، برادرش حسین بن علی از او دیدار کرد، او به برادر چنین گفت: «لقد سُقیتُ السمَّ عِدَّةً مرارا فما سُقیتُ مِثل هذه»:«من کرارا مسموم شده ام، ولی هیچ گاه به این سختی نبوده است»(18).

4. ابو الفرج اصفهانی می گوید:

«یکی از مواد صلح نامه بین امام مجتبی علیه السلام و معاویه این بود که خلافت را پس از خود به کسی واگذار نکند، ولی از آنجا که او می خواست فرزندش یزید جانشین وی باشد، و از مردم بیعت بگیرد، به دختر اشعث پیام فرستاد: من تو را به عقد فرزندم یزید درمی آورم مشروط بر این که حسن بن علی را مسموم کنی، و برای این کار 000،100 درهم در اختیار دختر اشعث نهاد».

دختر اشعث فریب معاویه را خورد و حضرتش را مسموم کرد، ولی او به وعده خود عمل ننمود(19).

5. ابوالحسن مدائنی می گوید:

«آن حضرت در سال 49 هجری به سنّ 49 سالگی درگذشت، و چهل روز در بستر بیماری افتاد، زیرا معاویه با پنهان کاری، او را به دست جعده دختر اشعث مسموم کرد، و برای تشویق، سرانجام، به او وعده داد که او را به عقد پسرش یزید درآورد، ولی بعدا چنین کاری نکرد. وقتی جعده به معاویه پیام داد و مطالبه وفا به وعده کرد، او در پاسخ گفت: از آن ترسم رفتاری را که با حسن بن علی انجام دادی، با فرزندم یزید تکرار کنی!»(20).

6. ابن عبدالبرّ می نویسند:

«قتاده و ابوبکر بن حفض می گویند: حسن بن علی مسموم شد، همسرش، دختر اشعث او را مسموم کرد و گروهی می گویند: این کار با حیله گری معاویه صورت پذیرفت، زیرا آن زن را بر این کار تشویق کرد و مبالغی در اختیار او نهاد(21).

7. سبط ابن جوزی می نویسد:

«علمای سیره نویش می گویند: همسرش جعده دختر اشعث او را مسموم کرد، و یزید بن معاویه به او پیغام داد که اگر او را مسموم کنی من تو را به عقد خود درمی آورم، ولی شعبی می گوید: برنامه ریز، معاویه بود، و او چنین پیامی را به جعده داد، و اموالی را در اختیار او نهاد، و لذا امام مجتبی علیه السلام پس از آگاهی از برنامه و مسموم شدن، به همسرش فرمود: معاویه هرگز به عهد خود وفا نخواهد کرد»(22).

8. ابن عساکر در تاریخ خود می نویسد:

«حسن بن علی علیه السلام کرارا مسموم شد، ولی آخرین بار، سمّ، کار او را ساخت و می گویند: معاویه با لطایف الحِیَل برخی از خدمتکاران او را فریب داد که او را مسموم سازد. محمد بن مرزبان می گوید: جعده دختر اشعث این برنامه را اجرا کرد»(23).

9. مِزّی از امّ بکر بنت المسور نقل می کند:

«حسن بن علی علیه السلام کرارا مسموم شد، و در آخرین بار درگذشت و مردم از عبدالله بن الحسن شنیدند که می گفت: معاویه با حیله خاصی برخی از خدمتکاران او را فریب داد تا او را مسموم سازد، او چهل روز تمام با مسمومیت زندگی کرد و درگذشت»(24).

10. زمخشری می نویسد: معاویه به جعده صد هزار درهم داد تا حسن بن علی علیه السلام را مسموم سازد(25).

11. ابن عبد ربه می نویسد:

«آنگاه که مرگ حسن بن علی علیه السلام به معاویه رسید، به سجده افتاد، سپس مردی را پیش ابن عباس فرستاد که به او تسلیت بگوید، درحالی که او شادمان بود»(26).

کسانی که بر مسمومیت آن حضرت از طریق دسیسه های معاویه تصریح کرده اند، بیش از آن است که نام آنان در اینجا آورده شد، شما می توانید به آثار این مؤلّفان که در پاورقی نام بردیم مراجعه فرمایید(27).

اگر مورخان شیعه را نیز بر این گروه بیفزاییم مسمومیت آن حضرت به وسیله پلیدترین انسان های روی زمین به حدّ تواتر می رسد.

تهاجم فرهنگی

یادآور شدیم که ما دو سند مظلومیّت برای آن حضرت، حتّی در عصر حاضر داریم که یکی تطهیر جنایتکار، و دیگری ترور شخصیت آن حضرت است.

از آنجا که شخص آن حضرت در میان نیست و دشمن حسود نمی تواند شخص او را ترور کند، چاره ای جز ترور شخصیت ندارد، تا در سایه تهمت ها از عظمت آن حضرت بکاهد.

این گروه که خود نیز از بی پایگی تهمتهای خود آگاهند؛ دچار تناقض گویی ها شده اند و درست مصداق «دروغگو حافظه ندارد» می باشند.

ابوالحسن مداینی می گوید: آن حضرت، هفتاد زن گرفته است(28). گاهی می گویند: آن حضرت هفتاد زن آزاد گرفته و 160 کنیز در اختیار داشته است(29). شبلنجی می نویسد: آن حضرت 90 همسر گرفته است(30). ابوطالب مکّی می نویسد: او 250 زن گرفته و گفته می شود 300 زن(31).

«مَن أحبَّ الحسنَ و الحسین فقد أَحَبَّنِی و مَن أبْغَضَهُما فقد أبغَضنی».

(مسند احمد، ج2، ص 531 و 532، مستدرک حاکم، ج3، ص 171).

«هرکس حسن و حسین را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هرکه با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی کرده است».

مسلما کسانی که دارای چنین همسران متعددی باشند، باید صدها فرزند دور آنها را بگیرند، درحالی که مورخان برای آن حضرت بیش از 25 فرزند ننوشته اند(32).

آیا با توجه به این تعداد کمِ فرزندان، دروغ بودن نسبت صدها همسر به امام حسن مجتبی علیه السلام ثابت نمی شود؟ و آیا با توجه به این سند تاریخی، نباید گفت که این گونه اخبار دروغین، ساخته و پرداخته عمّال بنی امیه است که سابقه ننگینی در جعل اخبار و روایات داشته اند؟ بنابراین ما نباید دانسته و ندانسته در مسیر این گونه اخبار مجعول قرار گرفته و با نقل آنها به دشمنان خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله کمک کنیم.

علاوه بر این، مورخانی که شماره زنان حضرت مجتبی علیه السلام را زیاد نوشته اند، از تعیین نام آنها و یا نام قبیله آنها فرو مانده اند و فقط چند تن از دانشمندان به ذکر نام همسران معدودی اکتفا کرده اند(33).

حوزه دات نت



چهار شنبه 13 بهمن 1389برچسب:, :: 22:45 ::  نويسنده : حسین       

امام مجتبی علیه السلام در حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله

ما برخی از سفارش های پیامبر درباره امام مجتبی علیه السلام و برادر ارجمندش را در اینجا منعکس می کنیم:

1. ابن مسعود و ابوهریره می گویند: رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدیم که حسن و حسین علیهماالسلام را بر دو شانه خود قرار داده، گاهی این و گاهی آن را می بوسد. مردی پرسید: آیا آن دو را دوست داری؟ فرمود:

«مَن أحبَّ الحسنَ و الحسین فقد أَحَبَّنِی و مَن أبْغَضَهُما فقد أبغَضنی»(8).

«هرکس حسن و حسین را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هرکه با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی کرده است».

2. ابو سعید خدری و ابن عباس و حُذیفه نقل می کنند که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

«الحسنُ و الحسین سیّدا شَبابِ أهلِ الجنَّة»(9).

«حسن و حسین سروران جوانان بهشتند».

3. عبداللّه شبراوی در کتاب «الإتحاف بِحُبِّ الاشراف» حدیث مفصلی را از امیر مؤمنان نقل می کند که رسول خدا در خطاب به حسن و حسین فرمود: «أنتما الإمامان و لأُمِّکما الشفاعة»(10). «شما دوتن، پیشوایان امت هستید، و مادرتان حق شفاعت دارد».

4. ابن شهراشوب از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: «الحسن و الحسین إمامان، قاما أو قعدا». در حدیثی فرمود: «ابنایَ هذا إمامان قاما أو قعدا»(11).:«حسن و حسین دو امام و پیشوای امتند، چه بر قدرت باشند و یا خانه نشین باشند»، اینها بخشی از کلمات رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره امام حسن مجتبی علیه السلام است.

hawzah.net



چهار شنبه 13 بهمن 1389برچسب:, :: 10:10 ::  نويسنده : حسین       

درس های ارزشمند و آموزنده از امام رضا (علیه السلام)

علت مُلقّب شدن امام هشتم به

1. ابوسعید خراسانى حكایت كند:

روزى دو نفر مسافر از راه دور به محضر امام رضا علیه السلام وارد شدند و پیرامون حكم نماز و روزه از آن حضرت سؤال كردند؟

امام علیه السلام به یكى از آن دو نفر فرمود: نماز تو شكسته و روزه ات باطل است و به دیگرى فرمود: نماز تو تمام و روزه ات صحیح مى باشد.

وقتى علّت آن را جویا شدند؟

حضرت فرمود: شخص اوّل چون به قصد زیارت و ملاقات با من آمده است ، سفرش مباح مى باشد؛ ولى دیگرى چون به عنوان زیارت و دیدار سلطان حركت نموده ، سفرش معصیت است .(1)

2. در بین مسافرتى كه امام رضا علیه السلام از شهر مدینه به سوى خراسان داشت ، هرگاه ، كه سفره غذا پهن مى كردند و غذا چیده و آماده خوردن مى شد، حضرت دستور مى داد تا تمامى پیش خدمتان سیاه پوست و ... بر سر سفره طعام حاضر شوند؛ و سپس حضرت كنار آن ها مى نشست و غذاى خود را میل مى نمود.

اطرافیان به آن حضرت اعتراض كردند كه چرا براى غلامان سفره اى جدا نمى اندازى ؟!

امام علیه السلام فرمود: آرام باشید این چه حرفى است ؟! خداى ما یكى است ، پدر و مادر ما یكى است و هركس مسئول اعمال و كردار خود مى باشد.(2)

 

3. محمّد بن سنان گوید :

چند روزى پس از آن كه امام موسى كاظم علیه السلام رحلت نمود و امام رضا علیه السلام جاى پدر، در منصب امامت قرار گرفت و مردم در مسائل مختلف به ایشان مراجعه مى كردند.

به حضرت عرض كردم : یا ابن رسول اللّه ! ممكن است از طرف هارون به شما آسیبى برسد و بهتر است محتاط باشید.

امام علیه السلام اظهار داشت : همان طور كه جدّم ، رسول اللّه صلى الله علیه و آله فرمود: چنانچه ابوجهل ، مویى از سر من جدا كند، من پیغمبر نیستم ، من نیز مى گویم : اگر هارون مویى از سر من جدا كند من امام و جانشین پدرم نخواهم بود.(3)

خداوند جلّ و على مى داند كه هر انسانى براى كسب مقامات عالیه بهشت ، توان آزاد كردن غلام و بنده را ندارد. به همین جهت ، اطعام دادن و سیر گرداندن افراد را وسیله اى براى ورود به بهشت قرار داده است.

4. یكى از اصحاب امام رضا علیه السلام به نام معمّر بن خلاد حكایت نماید :

امام رضا(ع) و تفسیر قرآن / سوره حجر

هر موقع سفره غذا براى آن حضرت پهن مى گردید، كنار آن سفره نیز یک سینى آورده مى شد.

پس امام علیه السلام از هر نوع غذا، مقدارى بر مى داشت و داخل آن سینى قرار مى داد و به یكى از غلامان خود مى فرمود كه تحویل فقرا و تهى دستان داده شود.

سپس به دنباله آن ، این آیه شریفه قرآن : فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ (سوره بلد: آیه 11)را تلاوت مى نمود؛ و مى فرمود: خداوند جلّ و على مى داند كه هر انسانى براى كسب مقامات عالیه بهشت ، توان آزاد كردن غلام و بنده را ندارد.

به همین جهت ، اطعام دادن و سیر گرداندن افراد را وسیله اى براى ورود به بهشت قرار داده است .(4)

5 - سلیمان بن جعفر - كه یكى از اصحاب حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام است - حكایت كند:

یكى از نوادگان امام سجّاد علیه السلام - به نام علىّ بن عبیداللّه - مشتاق دیدار و زیارت امام رضا علیه السلام بود، به او گفتم : چه چیزى مانع از رفتن به محضر شریف آن حضرت مى باشد؟

پاسخ داد: هیبت و جلالت آن بزرگوار مانع من گردیده است .

این موضوع سپرى گشت ، تا آن كه روزى مختصر كسالتى بر وجود مبارک امام علیه السلام عارض شد و مردم به عیادت و ملاقات آن حضرت مى آمدند.

پس به آن شخص گفتم : فرصت مناسبى پیش آمده است و تو نیز به همراه دیگر افراد به دیدار و ملاقات آن حضرت برو، كه فرصت خوبى خواهد بود.

لذا علىّ بن عبید اللّه به عیادت و دیدار امام رضا علیه السلام رفت و با مشاهده آن حضرت بسیار مسرور و خوشحال گردید.

مدّتى از این دیدار گذشت و اتّفاقا علىّ بن عبیداللّه روزى مریض شد؛ و چون خبر به امام علیه السلام رسید، حضرت جهت عیادت از او حركت نمود؛ و من نیز همراه آن بزرگوار به راه افتادم ، چون وارد منزل او شدیم ، حضرت مختصرى كنار بستر او نشست و از او دلجویى نمود.

و پس از گذشت لحظاتى كه از منزل خارج شدیم ، یكى از بستگان آن شخص گفت : همسر علىّ بن عبیداللّه بعد از شما وارد اتاق شد و جایگاه جلوس ‍ حضرت رضا علیه السلام را مى بوسید و بدن خود را به وسیله آن محلّ تبرّک مى نمود.(5) 

 


 

 

پی نوشت ها:

1. تهذیب شیخ طوسى : ج 4، ص 220، ح 17.

2. روضه كافى : ج 8، ص 192، ح 296.

3. روضه كافى : ج 8، ص 214، ح 371.

4. بحارالا نوار: ج 49، ص 97، ح 11، به نقل از كافى و محاسن برقى .

5. اختیار معرفة الرّجال : ص 495، ح 485، بحارالا نوار: ج 49، ص 22، ح 15.

 

تهیه و تنظیم : بخش عترت و سیره تبیان

منبع:چهل داستان و چهل حدیث،از امام رضا علیه السلام عبداللّه صالحى



چهار شنبه 13 بهمن 1389برچسب:, :: 9:20 ::  نويسنده : حسین       

گوشه ای از معجزات ثامن الائمه

 


 

 

تصور نشود که معجزه، تنها برای اثبات نبوت پیامبران خدا نیاز بوده است و بعد از ختم نبوت دیگر بکار نمی آید. پس معجزه بعد از شهادت حضرت رسول صلی الله علیه و آله توسط هیچ کس محقق نمی شود. زیرا امامان شیعه برای اثبات جایگاه رفیع خود لازم می دیدند که معجزاتی را به مردم نشان بدهند. به علاوه در تاریخ معتبر، فراوان نقل شده است ائمه شیعیان در مواضع مختلف اعجاز کردند به نحوی که در کتب نوشته شده در تاریخ ایشان بخشی را مجزا به معجزات حضرات معصومین علیهم السلام اختصاص داده اند.

 


 

 

 

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند!

دعا امام رضا در قنوت

1- ابراهیم بن موسى- كه در مسجد امام رضا(علیه السلام) در خراسان امامت مى‏كرد - مى‏گوید: از امام رضا- علیه السّلام- با اصرار زیاد پول خواستم. حضرت براى بدرقه عدّه‏اى از نسل ابوطالب بیرون آمد. در این هنگام وقت نماز فرا رسید و حضرت، به سوى قصرى كه در آنجا بود، روانه شد و در زیر درختى نزدیك آن قصر نشست. و من هم با او بودم و غیر از ما كسى نبود. امام رو به من كرد و فرمود: اذان بگو. پس گفتم: اجازه مى‏دهید همراهان ما نیز بیایند؟ امام فرمود: خدا تو را بیامرزد. نماز اوّل وقت را بدون عذر تأخیر نینداز. و اوّل وقت نماز را بپا دار. برخاستم، اذان گفتم و نماز خواندیم. عرض كردم: یابن رسول الله! مدتى از آن وعده‏اى كه به من فرموده بودید، گذشته است و من نیازمندم و شما كارتان زیاد مى‏باشد و من موفق نمى‏شوم تا همیشه خدمت شما برسم.

راوى مى‏گوید: امام- علیه السّلام- با تازیانه‏اش محكم بر زمین كوبید و دستشان را به جاى ضربه، كشیده و شمشى از طلا بیرون آورد و به من داد و فرمود: این را بگیر و خداوند به واسطه آن به تو بركت دهد و از آن بهره‏مند شوى. و آنچه را كه دیدى، پوشیده‏دار و به كسى نگو.

ابراهیم بن موسى مى‏گوید: این مال، آنقدر بركت پیدا كرد تا اینكه در خراسان ملكى را به قیمت هفتاد هزار دینار خریدم، پس در میان امثال خودم، غنى‏ترین و ثروتمندترین مردم آن دیار شدم.(1)

با هم افطار نمودیم و بعد امام به من فرمود: شب را نزد ما مى‏مانى یا اینكه حاجت خود را مى‏گیرى و مى‏روى؟ گفتم: بروم بهتر است. حضرت دست خود را به زمین زد و یك مشت خاك برداشت و فرمود: بگیر. آن را گرفتم و در جیبم قرار دادم و با تعجّب دیدم كه همه‏اش دینار است

امام رضا(علیه السلام) و اداى قرض محمّد بن عبدالرحمن‏

2- محمّد بن عبد الرحمن همدانى مى‏گوید: قرضى داشتم كه بخاطر آن، دنیا برایم تنگ و تار شده بود. با خود گفتم: فقط آن كسى كه مى‏تواند قرضم را ادا كند، مولایم امام رضا(علیه السّلام) است. پس نزد او رفتم. امام به من فرمود: خداوند حاجت تو را برآورده كرد و دیگر دل‏تنگ نباش. من نیز وقتى این را شنیدم دیگر چیزى نخواستم و خدمت امام ماندم. حضرت روزه بود و دستور داد براى من غذا بیاورند. عرض كردم: من هم روزه هستم و دوست دارم با شما افطار كنم و از غذاى‏ شما تبرك بجویم. هنگام غروب، نماز مغرب را خواندند و در وسط خانه نشستند و غذا خواستند. با هم افطار نمودیم و بعد امام به من فرمود: شب را نزد ما مى‏مانى یا اینكه حاجت خود را مى‏گیرى و مى‏روى؟ گفتم: بروم بهتر است. حضرت دست خود را به زمین زد و یك مشت خاك برداشت و فرمود: بگیر. آن را گرفتم و در جیبم قرار دادم و با تعجّب دیدم كه همه‏اش دینار است. از آنجا به خانه‏ام آمدم و نزدیك چراغ رفتم تا دینارها را بشمارم. دینارى از دستم رها شد. وقتى نگاهش كردم دیدم روى آن نوشته شده «پانصد دینار است، نصف آن براى قرضت و نصف آن براى مخارج تو مى‏باشد». وقتى این را دیدم، دیگر نشمردم و آن دینار را در كیسه گذاشتم. صبح وقتى دینارها را شمردم آن دینار را پیدا نكردم هر چه زیر و رو كردم آن را پیدا نكردم و پانصد دینار تمام بود!(2)

فضیلت قرآن در کلام امام رضا(ع)

آگاهى امام رضا(علیه السلام) از نیت درونی

3- اسماعیل بن ابى الحسن نقل مى‏كند كه: با امام رضا(علیه السّلام) بودم كه حضرت دستش را به زمین زد به طورى كه كأنه مى‏خواهد چیزى را از زمین بیرون آورد. ناگهان چند تكه طلا ظاهر شد، دوباره دستش را كشید كه ناپدید شدند. با خودم گفتم: اى كاش! یكى از آنها را به من مى‏داد. حضرت رو به من كرد و فرمود: هنوز وقت آن نرسیده است.(3)

 

تكلم به زبان عربى‏

4- ابواسماعیل سندى مى‏گوید: در سند بودم كه شنیدم براى خداوند در میان‏ عربها حجتى هست. از وطن خود خارج شدم و در طلب او، سختى سفر را بر خود هموار نمودم. تا اینكه امام رضا(علیه السّلام) را به من معرفى كردند. بر او وارد شدم در حالى كه حتى یك كلمه هم نمى‏توانستم عربى حرف بزنم. لذا به زبان خودم به حضرت سلام كردم. او نیز به زبان من، جواب سلامم را داد. من با زبان سندى (هندى) حرف مى‏زدم و او نیز جوابم را با همان زبان مى‏داد. گفتم: در سند شنیدم كه براى خداوند در میان عربها حجتى هست لذا براى پیدا كردن او آمده‏ام.

فرمود: آرى، من همان هستم. هر سؤالى دارى بپرس و هر چه خواهى طلب كن. من نیز از او هر چه مى‏خواستم پرسیدم. وقتى كه برخاستم تا بروم، عرض كردم: من عربى نمى‏دانم دعا بفرما تا خداوند قدرت تكلّم به زبان عربى را به من الهام كند تا با عربها بتوانم صحبت كنم. پس آن حضرت دست شریفش را بر لبانم كشید. از همان وقت، توانستم به خوبى عربى صحبت كنم‏.(4)

 

حكایت امام رضا(علیه السلام) و هشام عباسى‏

5- هشام عباسى مى‏گوید: به مكه رفته بودم و هر چه گشتم كه دو تكّه پارچه برد یمانى بخرم و آنها را به پسرم هدیه نمایم، پیدا نكردم. هنگام مراجعت به مدینه رفتم و به خدمت امام رضا(علیه السّلام) رسیدم. وقتى كه مى‏خواستم با آن حضرت، خداحافظى كنم و خارج شوم، دو تكّه پارچه برد یمانى، آن گونه كه مى‏خواستم، آورد و به من داد و فرمود: اینها را براى پسرت قطع كن.(5)

 

استغاثه پرنده از امام رضا(علیه السلام)

دانش امام رضا برهمه زبانها

6- سلیمان بن جعفر جعفرى مى‏گوید: در باغ امام رضا(علیه السّلام) نشسته بودیم و با آن حضرت سخن مى‏گفتیم كه گنجشكى آمد و جلو ما به زمین نشست و شروع كرد به فریاد كشیدن. و زیاد فریاد كشید و مضطرب بود. حضرت به من فرمود: مى‏دانى این گنجشك چه مى‏گوید؟

گفتم: خدا و پیامبر و فرزند پیامبر او، داناترند. فرمود: مى‏گوید: مارى تصمیم دارد كه تخمهاى مرا بخورد. پس برخیز و این چوب را بردار و به آنجا برو و آن مار را بكش.

راوى مى‏گوید: برخاستم و چوب را برداشته و وارد خانه شدم. ناگهان دیدم كه مارى در آن خانه جولان مى‏كند، پس آن را كشتم‏.(6)

 


 

 

سید روح الله علوی

بخش عترت و سیره تبیان

پی نوشت ها:

1. بحارالانوار، علامه محمد تقی مجلسی، ج 49، ص49 ، چاپ مؤسسه الوفاء بیروت 1404 قمری 

2. عیون أخبار الرضا علیه السلام‏، شیخ صدوق‏، ج‏2، ص: 218، نشر جهان‏ تهران‏، سال چاپ: 1378 ق‏

3. بحارالانوار، علامه محمد تقی مجلسی، ج 49، ص50

4. بحارالانوار، علامه محمد تقی مجلسی، ج 49، ص50

5. جلوه‏هاى اعجاز معصومین علیهم السلام‏، غلام حسن محرمى‏، ص: 287، دفتر انتشارات اسلامى قم‏، 1378 ش‏

6. منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج 2، ص 312- جلوه‏هاى اعجاز معصومین علیهم السلام، ص:



سه شنبه 5 بهمن 1389برچسب:, :: 13:46 ::  نويسنده : حسین       

ربعین از کجا پدید آمد؟

مروری بر آیین های محرم به بهانه اربعین

اربعین حسینی

شکوفه عشق از زه کمان

اگر چله نبود، نطفه کودک کی علقه می بست؟ اگر چله نبود، چله خانه از کجا می آمد؟ اگر چله نبود، مرگ کی نگاه برمی داشت؟ اگر چله نبود، اربعین از کجا می آمد تا عشق زنده بماند و یاد سیدالشهدا همراه ما؟ راستی که زه کمان را چله گویند تا چله نشینی کنیم چهل و اربعین را.

گاهی از شدت حضور نور به روشنایی خیره کننده آن بی توجه می شویم و شاید از همین روست که گاهی فراموش می کنیم برخی چیزها مانند اعداد از جایگاه ویژه ای برخوردارند و ما کمتر بدان ها توجه می کنیم . اعداد از این گونه اند و عددهایی مانند «7» و «40» در فرهنگ ایران باستان و اسلامی همواره قداست خاصی داشته است.

موضوع مورد بحث ما اربعین است که همان 40 فارسی است . به چهلمین شب شهادت سیدالشهدا، امام حسین (ع) ، مصادف با روز بیستم ماه صفر، اربعین گفته می شود و ایرانیان که همواره به عزیزان اهل قبور توجه خاصی داشته و دارند، در چهلمین روز درگذشت آنها، مراسم ویژه ای به این عنوان برگزار می کنند.

عزاداران امام حسین (ع) نیز پس از سوگواری از آغاز محرم تا روز عاشورا (که عزاداری ها به اوج خود می رسد) با یاد سالار شهیدان ، اربعین را با مراسم باشکوهی زنده نگه می دارند. عزاداری و افروختن شمع ، شایع ترین رسم در این روز به شمار می رود که در واقع نمادی از شعله ور بودن عشق حضرت حسین (ع) در دل هاست.

اربعین حسینی هرساله همزمان با 20 صفر هجری قمری در کشورهای مختلف و شهرها و روستاهای سراسر ایران برگزار می شود و عاشقان حسین بن علی (ع) با زنده نگه داشتن این روز نشان می دهند 40 روز در سوگ او گریسته اند و شب زنده داری کرده اند. در یک جمله ، عزاداری آنها را می توان نشان از تداوم راه حسین (ع) دانست.

روایت است جابربن عبدالله انصاری و عطیه عوفی ، در اولین اربعین شهادت امام حسین (ع) موفق به زیارت قبر سیدالشهدا شدند. در همین روایت آمده ، کاروان اسرای اهل بیت (ع) نیز در بازگشت از شام ، در راه مدینه توانستند هنگام عبور از کربلا ، با جابربن عبدالله انصاری دیدار کنند. (این روایت به وسیله برخی مورخان نفی شده است.)

اربعین در فرهنگ اسلامی از جایگاه ویژه ای برخوردار است که قبل از آن به نمونه هایی از نمود عدد 40در تاریخ و فرهنگ انسان توجه می کنیم ؛ چله نشینی برای نزدیکی به معبود در میان عرفا و صوفیان ، خلوص 40صبح ،دعا خواندن برای 40مومن و رسیدن به کمال در سن 40سالگی ، همگی نشان از ارزش اربعین دارند و اربعین بزرگداشت اهالی قبور (خانواده ، دوستان و بزرگان ) و سالار شهیدان از این صیغه است.

روایت است جابربن عبدالله انصاری و عطیه عوفی ، در اولین اربعین شهادت امام حسین (ع) موفق به زیارت قبر سیدالشهدا شدند. در همین روایت آمده ، کاروان اسرای اهل بیت (ع) نیز در بازگشت از شام ، در راه مدینه توانستند هنگام عبور از کربلا ، با جابربن عبدالله انصاری دیدار کنند

تعزیه

تعزیه

تعزیه که از تعزیت می آید، به طور عموم به عزاداری کردن اطلاق می شود. این کلمه در عین حال برای برپاداشتن مجلس عزا برای حسین بن علی (ع ) و نمایش دادن وقایع کربلا و حوادثی که بر سر برخی از ائمه آمده ، مورد استفاده قرار می گیرد. تعزیه در واقع همان نمایش مذهبی و شبیه خوانی است که به برپا دارنده مجلس تعزیه ، تعزیه دار و به کسی که در تعزیه نقشی ایفا می کند و اشعار مخصوص را می خواند، تعزیه خوان می گویند. به کارگردان و مدیر تعزیه ، تعزیه گردان و محل انعقاد مجلس تعزیه نیز، تعزیه داری گفته می شود. (فرهنگ معین ج 1)

با این که تعزیه امروزه به عنوان یک بازی نمایشی یادآور مظلومیت امام حسین (ع ) و یاران باوفایش است ، در واقع نمایشی مردمی است که در تاریخ ایران ، سابقه دارد.

محققان بر این باورند که «یادگار زریر» یا «یادگار زریران » در دوران ساسانیان و «سوگ سیاوش » بسیار به تعزیه امروزی که در سوگ حماسه آفرینان کربلا برگزار می شود، شباهت داشتند. در یادگار زریر، رامشگران و خنیاگران ، مراسمی درباره «زریر» که در راه دین زرتشتی جان خود را فدا کرد، برگزار می کردند.

در سوگ سیاوش یا «سیاووشون » نیز برگزارکنندگان مراسم داستان یک شاهزاده جوان را روایت می کردند که از دست پدر کینه توزش از ایران می گریزد و به توران زمین می رود. در آنجا نیز به فرمان افراسیاب کشته می شود.

با این حال ، آنچه بیشتر پژوهشگران بر آن متفق القولند، این موضوع است که مراسم تعزیه ، در قرن چهارم هجری به فرمان معزالدوله دیلمی در ایران رسمیت یافت و هر ساله برگزار شد. جمشید ملک پور در سیر تحول مضامین در شبیه خوانی (تعزیه ) می نویسد: مضمون شبیه خوانی رویارویی دو نیروی خوب و بد، خیر و شر، نیکی و بدی و نور و ظلمت است و به همین دلیل شبیه به عنوان یک هنر دینی طرح ثابت داستانی مختص به هنرهای دینی را داراست . طرحی که در همه مذاهب و در انواع هنرهای دینی تقریبا به طور همسان وجود دارد و در شبیه خوانی نیز در هیات اولیا و اشقیا و رویارویی این دو در مقابل هم حیات این بن مایه دینی و روایی ادامه می یابد.

تعزیه گردانان ، مقتل نویس و معین البکائ نیز خوانده می شوند. این نمایش با کرنا نوازی و دمیدن شیپور و کوبیدن طبل و دهل آغاز می شود. شبیه خوانی بدون استفاده از موسیقی به دل نمی نشیند و به همین دلیل ، طبل دمان و شیپورنوازان همراهان همیشگی تعزیه خوانان هستند.

 

آیین های محرم در ایران

عزاداری شیعیان ایران در دهه محرم چنان فراگیر است که پرداختن به آن ، مجال ویژه ای می طلبد، با این حال ، مروری خواهیم داشت بر برخی از مراسم در این دهه.

مردم بندرعباس ، صبح تاسوعا تابوت هایی را از حسینیه ها بیرون آورده و از شهر خارج می کنند تا به طرف قدمگاهی که مردم معتقدند به حضرت علی (ع ) منسوب است ، ببرند. اهالی بر این باورند که با رقص دجله به طرف این قدمگاه حرکت نمادین فرزند به سوی پدر و دیدار با او انجام می شود.

مردم تالش ، در شب ششم محرم به یاد حضرت عباس (ع ) تشتی که روی آن را با پارچه ای سیاه پوشانده اند، در محله ها به گردش درمی آورند و مردم نیز نذورات خود را اهدا می کنند که توسط تشت گردانان ، جمع آوری می شود. تالشیان ماسوله همچنین در روز هفتم مراسم «علم گیری » یا «طوق بندی » اجرا می کنند. ابتدا علم همه مساجد ماسوله را به طرف مسجد جامع می برند. پس از گردهمایی در برابر در مسجد و نوحه خوانی و سینه زنی علم ها به مساجد مختلف بازگردانده می شود.

از حضرت محمد (ص) نقل است که هر کس 40 روز اعمال خود را برای خداوند متعال خالص کند، چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می شود

مردم دزفول ، طاقی با 4گلدسته به حرکت درمی آورند که روی آن به سبک نقاشی های قهوه خانه ای ، صحنه هایی از عاشورا به تصویر درآمده است . این طاق «شیدونه » نام دارد و نذورات مردم در آن پخش می شود. شیدونه ها به بزرگانی که در روز تاسوعا نقش داشته اند، اختصاص دارد.

زنان و دختران جوان بیرجندی ، غروب تاسوعا و عاشورا به هفت حسینیه و مسجد می روند و برای برآورده شدن نذر خود، شمع روشن کرده و در بین مردم ، نقل و نبات و خرما توزیع می کنند.

عزاداری در ماه محرم

یکی از معروف ترین مراسم دهه محرم در اردبیل ، رسم «تشت گذاری » است . دسته سینه زنان و زنجیرزنان ، به محل هایی که تشت گذاشته شده ، می روند و تشت ها را به حرکت درآورده و ضمن پر کردن تشت ها از آب ، فاتحه می خوانند.

در میان مردم مازندران نیز کسانی که نذر شیر دارند، روز هشتم و نهم و دهم محرم ، همراه نخل گردانی ، شیر پخش می کنند. مراسم به این ترتیب برگزار می شود که نخل به در خانه هر کس می رسد، صاحبخانه نذر خود را به جا می آورد. نخل گردانی در اغلب مناطق ایران در روزهای محرم انجام می شود. در یزد، نخل را به شکل تابوت سیدالشهدا یا نمادی از یکی از شهدای کربلا درمی آورند. مردم یزد به آن «نقل » نیز می گویند. نخل از جنس چوب و به شکل برگ درخت یا سرو است . دکتر اسلامی ندوشن می گوید: «با آن که نخل هیچ شباهتی به درخت نخل ندارد، اما به این نام خوانده می شود.»

در باورهای مردم آذربایجان ، «علمی » در روز عاشورا بنا به نذر و نیاز اهالی ، به جوشش درمی آید و علم گردان را به این سو و آن سو می کشاند. اگر چنین حالتی رخ دهد،علم گردان درمی یابد که نذرش ادا شده و سر بر شانه علم می گذارد.

برخی از مردم آران و بیدگل ، نذر می کنند در ایام دهه اول محرم و مخصوصا روزهای تاسوعا و عاشورا (بویژه وقتی که ماه محرم به فصل گرما می رسد) با به دوش کشیدن مشک های چرمی ، میان عزاداران حسینی ، آب توزیع کنند.

در فرهنگ تشیع ، مردان در سوگواری سالار شهیدان امام حسین (ع ) و یارانش ، نقش فعال تری دارند اما در میان مردم ایلام ، زنان در رسم «چایینه » دیگر تنها شاهدان اندوهگین نیستند و به اجرای مراسم ویژه ای می پردازند. از جمله این چایینه ها می توان به چایینه حضرت قاسم (ع ) در روز هفتم ، چایینه حضرت عباس (ع ) در روز هشتم ، چایینه امام حسین (ع ) در روز دهم و چایینه روز اربعین حسینی اشاره داشت .به طور مثال در چایینه قاسم ، بر تن دختری جوان و ازدواج نکرده لباس عروسی می پوشانند و پس از آن چایینه خوان ها، این رسم را به جا می آورند.

 

عدد مقدس 40

نطفه انسان پس از 40 روز علقه می شود.

حضرت آدم ، 40 شبانه روز در کوه صفا راز و نیاز کرد و در سجده بود.

میان خداوند و حضرت موسی ، 40 شبانه روز وعده داده بود تا دیدار صورت گیرد و تورات نازل شود.

برای دیدن حضرت خضر باید 40 صبح خانه را آب و جارو کرد تا حضرتش رخ بنماید.

قوم بنی اسرائیل 40 سال از ورود به سرزمین موعود ممنوع شد.

حضرت محمد(ص )، 40شبانه روز در غار حرا عبادت کرد.

حضرت محمد (ص) در 40 سالگی به نبوت رسید.

از حضرت محمد (ص) نقل است که هر کس 40 روز اعمال خود را برای خداوند متعال خالص کند، چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می شود. (چله نشینی صوفیان)

رسول اکرم (ص) می فرمایند: اگر کسی 40 ساله شد و خیرش بر شرش غلبه نکرد، آماده رفتن به جهنم می شود.

حضرت محمد (ص) : مردمان طالب دنیایند تا 40 سالشان شود.

در روایتی آمده است : بنده وقتی به 40 سالگی می رسد، خداوند به 2 فرشته مراقب او دستور می دهد بر این بنده سخت گیرید.

نقل است از امیرمومنان (ع) که می فرمایند اگر 40 مرد با من بیعت می کردند، در برابر دشمنانم می ایستادم.

پیامبر اسلام (ص) می فرماید: اگر از امت من کسی 40 حدیث حفظ کند که در امر دین به او یاری رساند، خداوند، او را در روز قیامت ، فقیه و عالم محشور می کند.

کسی که شراب خواری کند، نمازش تا 40 روز مقبول واقع نمی شود.

کسی که 40 روز طعام حلال بخورد، قلبش نورانی می شود.

کسی که لقمه حرام بخورد تا 40 روز دعایش مستجاب نمی شود.

زمستان در دوران ایران باستان به 2 بخش چله بزرگ و چله کوچک تقسیم می شود.

واژه اربعین به معنای چهل ، در 4 آیه قرآن کریم آمده است.

40 در سوره احقاف اشاره به کمال رشد انسان دارد.

برخی مردم ایران از جمله کرمانی ها بر این باورند که اگر در شام غریبان شهدای عاشورا، در 40 تکیه و منبر، 40 شمع افروخته شود ، امام حسین (ع) و شهدای کربلا، شمع افروزنده را مورد توجه قرار می دهند.

 

یوسف علیخانی، جام جم آنلاین

 

گروه دین و اندیشه تبیان



پنج شنبه 30 دی 1389برچسب:, :: 22:59 ::  نويسنده : حسین       

حكومت جهانى حضرت مهدى(عج) از دیدگاه حضرت باقر(علیه السلام )

امام زمان

عن ابى جعفر محمد بن على الباقر علیهما السلام انه قال : «یظهر المهدى علیه السلام یوم عاشورا و هو الیوم الذى قتل فیه جده الحسین بن على علیهما السلام و كأ نى به یوم السبت العاشر من المحرِّم بین الركن و المقام و جبرائیل عن یمینه و میكائیل عن یساره و یصیر الیه شیعته (اى اتباعه الیه) من الاطراف (اى اطراف دنیا ) تطوى لهم الارض فیملأ الارض عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً ؛ امام باقر علیه السلام فرمود: به درستى كه مهدى علیه السلام در روز عاشورا ظهور مى كند همان روزى كه در آن جدش امام حسین علیه السلام به شهادت رسید و مثل این كه آن روز، شنبه دهم محرم باشد و بین ركن (حجر الاسود) مقام حضرت ابراهیم علیه السلام جبرائیل به طرف راست او و میكائیل به طرف چپ او شیعیان و دوستانش از اطراف و اكناف عالم گرد او جمع مى شوند( و زمین آنان را به اسرع وقت به حضرت مى رساند) (و حكومت جهانى بر پا خواهد شد) زمین را پر از عدل و داد مى نماید پس از این كه پر از ظلم وجور شده باشد.»1

عن میمون البان، قال : « كنت عند ابى جعفر علیه السلام فى فسطاطه فرفع جانب الفسطاط فقال علیه السلام، ان امرنا لو قد كان لكان ابیّن من هذا الشمس، ثم قال، ینادى مناد من السماء انّ فلان بن فلان هو الامام باسمه و ینادى ابلیس من الارض كما نادى برسول الله صلى الله علیه و آله و سلّم لیلة العقبة ؛

از میمون البان روایت شده كه گفت ، من با امام باقر علیه السلام در چادر آن حضرت بودم ، حضرت دامن چادر را بالا زد ، فرمود : روزى كه دولت ما ظاهر مى شود از این آفتاب روشنتر است(اشاره به ظهور قائم آل محمد علیه السلام) سپس فرمود: در آن روز ندایى از آسمان شنیده مى شود كه مى گوید : فلانى پسر فلانى همان امام شماست و نام او را ذكر مى كند ، آنگاه شیطان از زمین همان صدایى را سر میدهد كه در شب عقبه بر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلّم زد .»2

عن ابى خالد الكابلى عن ابى جعفر علیه السلام قال :« اذا قام قائمنا وضع یده على رؤس العباد فجمع به عقولهم و أكمل به أخلاقهم ؛

ابو خالد كابلى مى گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: هر گاه قائم ما قیام (ظهور) نمود ، دست خود را روى سر مردم مى گذارد ، و بدان وسیله عقلهاى آنان جمع واخلاقشان كامل مى گردد.»3

امام باقر علیه السلام فرمود: به درستى كه مهدى علیه السلام در روز عاشورا ظهور مى كند همان روزى كه در آن جدش امام حسین علیه السلام به شهادت رسید و مثل این كه آن روز، شنبه دهم محرم باشد و بین ركن (حجر الاسود) مقام حضرت ابراهیم علیه السلام جبرائیل به طرف راست او و میكائیل به طرف چپ او شیعیان و دوستانش از اطراف و اكناف عالم گرد او جمع مى شوند(و زمین آنان را به اسرع وقت به حضرت مى رساند) (و حكومت جهانى بر پا خواهد شد) زمین را پر از عدل و داد مى نماید پس از این كه پر از ظلم وجور شده باشد
امام زمان

عن محمد بن الفیض، عن محمد بن على علیهما السلام قال :« كان عصى موسى علیه السلام لادم فصارت الى شعیب ، ثم صارت الى موسى بن عمران علیه السلام و انّها لعندنا ، و انَّ عهدى بها آنفاً و هى خضراء كهیئتها حین انتزعت من شجرها ، و انّها لعندنا ، و انَّ عهدى بها آنفاً و هى خضراء كهیئتها حین انتزعت من شجرها ، و انّها لتنطق اذا استنطقت ، اعدت لقائمنا لیصنع كما كان موسى یصنع بها ، و انها لتروع و تلقف و ما یأفكون و تصنع كما تؤمر ، و انّها حیث اقبلت ما یأفكون تفتح لها شفتان احداهما فى الارض و الاخرى فى السقف و بینهما اربعون ذراعاً ، و تلقف ما یأفكون بلسانها ؛ محمد فیض مى گوید: امام محمد باقر علیه السلام فرمود : عصاى موسى علیه السلام نخست در اختیار حضرت آدم بود ، سپس به شعیب و از او به موسى بن عمران رسید و فعلاً آن عصا در نزد ماست ، و من در همین نزدیكى آن را دیدم ، آن عصا مثل روزى كه آن را از درخت بریدند سبز بود ، و هر گاه با آسمان سخن بگویند صحبت مى كند ، این عصا براى قائم ما به امانت گذارده شده ، تا همانطور كه موسى از آن استفاده مى كرد او نیز آن را به كار برد ، عصاى مزبور مردم بى دین را مى ترساند و جادوى جادوگران را مى بلعد ، و هر طور كه به آن دستور داده شود عمل مى كند، چون دو لب او گشوده شود ، یكى در زمین و دیگرى در سقف خواهد بود ، و فاصله میان دو لب او چهل ذرع است و ساخته و پرداخته جادوگران را با زبانش فرو مى برد .»4

عن ابى الجارود قال: قال ابو جعفر علیه السلام: «اذا اخرج القائم علیه السلام من مكة ینادى منادیه: الّا لا یحملن احد طعاماً و لا شراباً، و حمل معه حجر موسى بن عمران علیه السلام و هو وقر و بعیر، فلا ینزل منزلاً الا انفجرت منه عیون، فمن كان جائعاً شبع، و من كان ظماناً روى، و رویت دوابهم حتى ینزلوا النجف من ظهر الكوفة ؛

ابو الجارود روایتى را نقل مى كند كه امام پنجم حضرت باقر علیه السلام فرمود: هنگامى كه قائم در مكه ظهور مى كند منادى او صدا مى زند هیچ كس خوردنى و نوشیدنى باخود بر ندارد و سنگى كه حضرت موسى علیه السلام از آن آب بیرون آورد بار شترى نموده با خود بر مى دارد ، در هر منزل گاهى كه مى رسند چشمه اى از آن بیرون مى آید ، هرگرسنه اى سیر مى شود و هر تشنه اى باشد سیرآب شود ، و چهار پایان خود را نیز آب می دهند، تا به نجف از راه بیابان كوفه وارد مى شوند .»5

 

اجلال - گروه دین و اندیشه تبیان

 


 

 

پی نوشت ها :

1- المهدى الموعود المنتظر، ص125

2- الف) بحار الانوار ، ج52 ،ص204

ب) كتاب الغیبة ، ص 264، با مختصر تغییرى از كلمات

3- بحار الانوار ، ج2،ص336

4- بحار الانوار، ج52،ص318

5- بحار الانوار ، ج52،ص324



23 دی 1389برچسب:, :: 22:40 ::  نويسنده : حسین       

شباهت های امام عصر (عج) به انبیا علیهم السلام

امام زمان

انبیا و اولیای الهی در طول حیات بشری برای هدایت انسان ها آمده اند و در این راه نیز سختی های بی شماری را تحمل کرده اند. حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، تنها بازمانده از انبیا و اولیا علیهم السلام است و هر آنچه آن بزرگواران از علم و قدرت و معجزه دارا بوده اند و هر آنچه در اختیار آنان بوده، همگی در حال حاضر در اختیار آن حضرت می باشد. تمام صفات انبیا و مکارم ائمه علیهم السلام در وجود امام مهدی (عج) جمع است و از آن حضرت بروز می کند. بر این اساس، شباهت هایی بین آن حضرت و پیامبران و اولیا الهی وجود دارد که در کتاب های معتبر حدیثی از آن یاد شده است.

 

شباهت به آدم علیه السلام

 

 

خداوند، حضرت آدم علیه السلام را خلیفه خود در تمام زمین قرار داد و او را وارث آن ساخت 1؛ حضرت مهدی (عج) را نیز وارث زمین خواهد ساخت و خلیفه خود در زمین خواهد نمود.2 آدم علیه السلام زمین را با عبادت خدا زنده کرد، پس از آنکه با کفر و طغیان جنیان مرده بود؛ حضرت مهدی (عج) نیز زمین را با دین خدا و عبادت و عدالت و برپایی حدود الهی زنده خواهد کرد، در حالی که با کفر و معصیت اهل زمین مرده است.3 آدم علیه السلام از گروه بسیار گریه کننده (بُکّائین) بود و در فراق بهشت بسیار گریست4؛ حضرت مهدی(عج) نیز چنانکه در زیارت ناحیه مقدسه آمده، بر مصیبت امام حسین علیه السلام بسیار گریسته و می گرید. خداوند تمام اسماء را به آدم علیه السلام آموخت5؛ به حضرت مهدی(عج) افزون بر آنچه به آدم علیه السلام آموخت، مطالب دیگری که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اوصیای آن حضرت داده شده را می آموزد. 6

 

شباهت به هابیل علیه السلام و شیث علیه السلام

 

 

نزدیک ترین و خویشاوندترین افراد یعنی قابیل، هابیل را کشت7؛ در مورد حضرت مهدی(عج)  نیز عمویش جعفر کذاب که نزدیک ترین افراد از نظر خویشاوندی به امام بود، قصد کشتن ایشان را نمود.8 حضرت شیث اجازه نیافت علم خویش را آشکار کند؛ زیرا می ترسید همانند برادرش هابیل به قتل برسد؛ حضرت مهدی(عج) نیز تا روز معیّن که خداوند از آن آگاه است، اجازه ندارد علم خویش را آشکار سازد؛ چنانکه در روایت آمده است: حضرت به هنگام ولادت عطسه ای زد و فرمود: «ستمگران پنداشته اند حجت الهی باطل و نابود است، حال آنکه اگر در سخن گفتن به ما اجازه داده شود، شک از بین می رود.»9

آدم علیه السلام از گروه بسیار گریه کننده (بُکّائین) بود و در فراق بهشت بسیار گریست؛ حضرت مهدی (عج) نیز چنانکه در زیارت ناحیه مقدسه آمده، بر مصیبت امام حسین علیه السلام بسیار گریسته و می گرید. خداوند تمام اسماء را به آدم علیه السلام آموخت؛ به حضرت مهدی (عج) افزون بر آنچه به آدم علیه السلام آموخت، مطالب دیگری که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اوصیای آن حضرت داده شده را می آموزد

شباهت به نوح علیه السلام

امام زمان

حضرت نوح علیه السلام شیخ الانبیاء نام دارد که بنا بر روایات دو هزار و پانصد سال عمر نمود 10؛ حضرت مهدی(عج) نیز شیخ الاوصیاء است11 و تاکنون در قید حیات می باشد. حضرت نوح علیه السلام با دعای خود که فرمود: «پروردگارا! بر روی زمین بشری از کافران قرار نده> 12، آنها را از بین برد؛ حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز زمین را با شمشیر از لوث وجود کافران پاک می کند. خداوند فرج نوح و اصحابش را آن قدر به تأخیر انداخت تا بیشتر معتقدان به حضرت از او برگشتند و آنان که ایمان حقیقی داشتند بر عقیده خود پابرجای ماندند؛ ظهور و خروج حضرت مهدی(عج) نیز به قدری به تأخیر می افتد که بیشتر معتقدان به حضرت برمی گردند تا آنان که عقیده ای راسخ و حقیقی دارند باقی بمانند.13 نداهای حضرت نوح علیه السلام به شرق و غرب عالم می رسید و این یکی از معجزات آن حضرت بود؛ حضرت مهدی(عج) نیز هنگام ظهور، میان رکن و مقام می ایستد و فریادی برمی آورد و یارانش را فرا می خواند و ندایش به شرق و غرب عالم می رسد. 14

 

شباهت به ادریس علیه السلام

 

 

ادریس علیه السلام که جدّ پدر نوح علیه السلام است، به آسمان چهارم بالا رفت در حالی که زنده بود؛ حضرت مهدی(عج) نیز برای لحظاتی هنگام تولد به جایگاه والایی در آسمان برده شد.15 هنگامی که دشمنان می خواستند حضرت ادریس علیه السلام را بکشند، وی از قومش غایب شد و طول غیبتش به حدی بود که پیروانش در سختی و شدت و فشار قرار گرفتند16؛ حضرت مهدی(عج)  نیز هنگامی که دشمنان می خواستند او را به شهادت برسانند، غایب شد و در طول غیبتش که بسیار هم طولانی است، شیعیان و پیروانش به منتهای سختی و فشار و مشقت می رسند.17 وقتی غیبت ادریس علیه السلام به طول انجامید، مردم جملگی به درگاه خداوند توبه کردند و تصمیم گرفتند حضرت را یاری نمایند، خداوند نیز حضرت را ظاهر ساخت18؛ حضرت مهدی(عج) نیز ظهور خواهد کرد، اگر مردم به سوی خدا توبه کنند و تصمیم قاطع بر یاری حضرت داشته باشند.

خداوند حضرت ابراهیم علیه السلام را از آتش نجات داد؛ حضرت مهدی (عج) نیز از آتش نجات خواهد یافت. براساس روایتی از امام صادق علیه السلام، هنگامی که حضرت ظهور می کند، مردی نزد ایشان آمده، تقاضای معجزه ابراهیم علیه السلام می کند. حضرت هم دستور می دهد تا آتشی را فراهم کنند، سپس داخل در آتش شده و به سلامت از آن خارج می شود

شباهت به هود علیه السلام و صالح علیه السلام

 

 

خداوند کافران را به وسیله حضرت هود علیه السلام و باد عقیمی که بر آنها فرستاد، نابود کرد19؛ در زمان ظهور حضرت مهدی(عج) نیز جمعی از کافران به وسیله حضرت و باد سیاهی که خواهد وزید نابود خواهند شد.20 حضرت صالح علیه السلام از قوم خود غایب شد و وقتی بازگشت، عده بسیاری آن حضرت را انکار کردند؛ امام عصر (عج) را نیز انکار خواهند کرد. با آنکه حضرت مهدی (عج) در سن پیری و پس از عمری طولانی ظهور می کند، اما به صورت جوانی کمتر از چهل سال دیده می شود و مردم نیز در آن زمان سه دسته خواهند بود: اهل یقین، اهل شک و انکار کنندگان. اهل انکار را دعوت می کند، او را انکار می کنند؛ پس آنها را می کشد. اهل یقین و شک هم از او علامت هایی می خواهند که ارائه می دهد و آنان با حضرت بیعت می کنند.21

 

شباهت به ابراهیم علیه السلام

حضرت ابراهیم

دوران حمل و ولادت حضرت ابراهیم علیه السلام مخفیانه بود و حضرت در یک روز به قدری رشد می کرد که دیگران در یک هفته رشد می کنند و در یک هفته به قدری که دیگران در یک ماه و در یک ماه به قدری که دیگران در یک سال22؛ حضرت مهدی(عج) نیز از این جهات شبیه حضرت ابراهیم علیه السلام بود.23 هنگامی که حضرت ابراهیم علیه السلام در آتش افکنده شد، جبرئیل برایش لباسی از بهشت آورد؛ حضرت مهدی (عج) هنگامی که قیام می کند، همین لباس را به تن می کند.24

خداوند حضرت ابراهیم علیه السلام را از آتش نجات داد 25؛ حضرت مهدی (عج) نیز از آتش نجات خواهد یافت. براساس روایتی از امام صادق علیه السلام، هنگامی که حضرت ظهور می کند، مردی نزد ایشان آمده، تقاضای معجزه ابراهیم علیه السلام می کند. حضرت هم دستور می دهد تا آتشی را فراهم کنند، سپس داخل در آتش شده و به سلامت از آن خارج می شود.26

 

شباهت به لوط علیه السلام و یعقوب علیه السلام

 

 

خداوند فرشتگان را برای یاری حضرت لوط علیه السلام فرستاد27؛ برای یاری امام زمان (عج) نیز فرشتگان فرود خواهند آمد.28 یعقوب علیه السلام در فراق یوسف علیه السلام به قدری گریست تا چشمانش از اندوه سفید شد و بینایی خود را از دست داد در حالی که حضرت خشم خود را فرو می خورد29؛ حضرت مهدی (عج) نیز چنانکه در زیارت ناحیه مقدسه می فرماید، در اندوه جدّش امام حسین علیه السلام بسیار می گرید، در حالی که خشم خود را فرو می برد تا زمانی که اجازه ظهور بیابد و انتقام آن حضرت را از قاتلانش بگیرد. یعقوب علیه السلام منتظر فرج بود30؛ حضرت مهدی (عج) نیز منتظر فرج می باشد.

 

نوشته زهرا رضاییان – بخش مهدویت تبیان

 


 

 

پی نوشت ها:

1. بقره: 30

2. نور: 55

3. بحارالانوار، ج51، ص54

4. همان، ج11، ص204

5. بقره:31

6. موسوی اصفهانی، محمد تقی، مکیال المکارم، ج1، ص197

7. مائده: 5

8. کمال الدین، ج1، ص320

9. همان، ج2، ص 430

10. مکیال المکارم، ج1، ص199

11. اصول کافی، ج1، ص514

12. نوح: 26

13.کمال الدین، ج2، ص385

14. بحارالانوار، ج53، ص 7 .

15. مجمع البیان؛ ج6، ص519 .

16. مکیال المکارم، ج1، ص202 .

17. بحارالانوار، ج51، ص68 .

18. مکیال المکارم، ج1، ص202 .

19. ذاریات: 42-41 .

20. بحارالانوار، ج53، ص13 .

21.کمال الدین، ج1، ص136 .

22. بحارالانوار، ج12، ص19 .

23. همان، ج51، ص27 .

24. کمال الدین، ج1، ص 142 .

25.انبیا: 69 .

26. مکیال المکارم، ج1، ص 208 .

27.هود: 88 .

28. کمال الدین، ج2، ص 431 .

29. یوسف: 84 .

30.همان: 87.

 



11 دی 1389برچسب:, :: 23:23 ::  نويسنده : حسین       

سخت ترين دوران امامت امام چهارم (عليه السلام)

امام سجاد(ع)

امام زين العابدين(عليه السلام) در مدت امامت خويش، سخت ترين دوران عمر خويش را سپري نمود به گونه اي که، عقل آدمي از درک آن عاجز و ناتوان است و قلم و بيان، توانايي ترسيم عمق آن را ندارد.

حضرت در دوران امامت خويش با شش نفر از خلفاي جور، معاصر بود که عبارتند از: 1- يزيد بن معاويه (61 – 64 ق) 2- عبدالله بن زبير (61-73) 3- معاويه بن يزيد (مدت چند ماه از سال 64 ق) 4- مروان بن حکم (مدت نه ماه از سال 65 ق) 5- عبدالملک بن مروان (65 -86) 6- وليد بن عبدالملک (86 – 96)

دشوارترين دوران امامت امام چهارم(عليه السلام)، در زمان خلافت عبدالملک بن مروان است که مدت بيست و يک سال به طول انجاميد. مورخان عبدالملک را به عنوان فردي زيرک، با احتياط و دورانديش، اديب، باهوش و دانشمند معرفي مي نمايند.1 او پيش از رسيدن به قدرت، يکي از فقهاي مدينه به شمار مي رفت. و به زهد و عبادت و دينداري شهرت داشت و اوقات خود را در مسجد با عبادت سپري مي کرد به طوري که به او (حمامة المسجد) يعني کبوتر مسجد مي گفتند.2

اما به محض رسيدن به قدرت حالش تغيير يافت، محبت به دنيا و عشق به پست و مقام و رياست، چشم دلش را کور و اعتقاد  و ايمان پوشالي او را بر باد فناء داد، و از اينجا معلوم مي شود که ايمان در عمق جان او جاي نگرفته بود والا با روي آوردن دنيا، تغييري در اخلاق و رفتارش ايجاد نمي شد و به گذشته ايماني خود پشت پا نمي زد.

نقل مي کنند: بعد از مرگ پدرش، مشغول خواندن قرآن بود، به محض شنيدن خبر مرگ پدر، قرآن را بست و گفت: اينک بين من و تو جدايي افتاد! و ديگر با تو کاري ندارم.3

عبدالملک، در دوران رياست خود به جنايات فجيعي دست زده و با اين اقدامات غير انساني، لکّه ننگي در تاريخ اسلام از خود برجاي گذاشت.

سيوطي و ابن اثير مي نويسند: در طول تاريخ اسلام، عبدالملک نخستين کسي بود که خيانت ورزيد، و نخستين کسي بود که مردم را از سخن گفتن در حضور خليفه منع کرد و نخستين کسي بود که از امر به معروف جلوگيري کرد.4

عبدالملک دو سال پس از شکست عبدالله بن زبير در مکه (در سال 75 هجري) در جريان سفر حج وارد مدينه شد و ضمن سخناني خطاب به مردم چنين گفت: من نه همچون خليفه خوار شده(عثمان)، نه همچون خليفه آسانگير(معاويه) و نه مانند خليفه سست خرد(يزيد) هستم، من اين مردم را جز با شمشير درمان نمي کنم، شما از ما کارهاي مهاجران را مي خواهيد، اما مانند آنها رفتار نمي کنيد (ما را به تقوا مي خوانيد و خود به آن عمل نمي کنيد) به خدا سوگند از اين پس هر کس مرا به تقوا امر کند، گردن او را خواهم زد.5

سيوطي و ابن اثير مي نويسند: در طول تاريخ اسلام، عبدالملک نخستين کسي بود که خيانت ورزيد، و نخستين کسي بود که مردم را از سخن گفتن در حضور خليفه منع کرد و نخستين کسي بود که از امر به معروف جلوگيري کرد

او روزي به سعيد بن مسيب گفت: چنان شده ام که اگر کار نيکي انجام دهم خوشحال نمي شوم و اگر کار بدي از من سر زند، ناراحت نمي شوم.6

عبدالملک در زمان رياست خود، افراد جنايتکار و خونخواري را در مناطق مختلف اسلامي به عنوان حاکم نصب کرد، آنها با زور و قلدري با مردم رفتار کرده و به دلخراش ترين جنايات دست خود را آلوده ساختند.

افرادي چون حجاج در عراق، مهلب در خراسان و هشام بن اسماعيل در مدينه که همانند عبدالملک سفاک و بيرحم بود و شيعيان را مورد اذيّت و آزار و شکنجه قرار مي دادند.

از ميان اين افراد ستمگر، حجاج در ظلم و ستم و جنايت گوي سبقت را از بقيه ربوده بود، به گونه اي که در تاريخ اسلام، جنايات وحشيانه او مشهور است.

 

گوشه اي از جنايات فجيع حجاج عليه شيعيان

امام سجاد(ع)

پس از شکست عبدالله بن زبير توسط حجاج، عبدالملک او را به مدّت دو سال به عنوان حاکم حجاز (مکه، مدينه و طائف) منصوب کرد.

او در مدينه به جنايات فجيعي دست زد که از شنيدن آنها قلب هر انسان مؤمني به درد مي آيد، در تاريخ آمده است که حجاج در مدينه گردن گروهي از صحابه پيامبر(صلي الله عليه و آله) را که از بزرگان مدينه بودند را زد، افراد نامداري چون(جابر بن عبدالله انصاري، انس بن مالک، سهل بن ساعدي و ...) و جمع ديگري را به قصد خوار کردن آنان، داغ نهاد به اين بهانه که آنها کشندگان عثمانند.

او هنگام ترک مدينه، سخنان بسيار زشت و زننده اي به زبان آورده و به ساحت مقدس پيامبر رحمت (صلي الله عليه و آله) اهانت کرد.

در تاريخ آمده است که او چنين گفت: (خدا را سپاس مي گويم که مرا از اين شهر بزرگ بيرون مي برد. اين شهر از همه شهرها پليدتر و مردم آن نسبت به اميرالمؤمنين(عبدالملک) حقه بازتر و گستاخ ترند. اگر سفارش اميرالمؤمنين نبود، اين شهر را با خاک يکسان مي کردم، در اين شهر جز پاره چوبي که منبر پيامبر خوانند و استخوان پوسيده اي که قبر پيامبر مي دانند، چيزي نيست).7

بعد از مکه و مدينه، عبدالملک او را حاکم عراق کرد، تا از اين طريق بتواند با ايجاد رعب و وحشت در دل مردم، پايه هاي حکومت ظالمانه خود را تحکيم بخشد.

عبدالملک دو سال پس از شکست عبدالله بن زبير در مکه (در سال 75 هجري) در جريان سفر حج وارد مدينه شد و ضمن سخناني خطاب به مردم چنين گفت: من نه همچون خليفه خوار شده(عثمان)، نه همچون خليفه آسانگير(معاويه) و نه مانند خليفه سست خرد(يزيد) هستم، من اين مردم را جز با شمشير درمان نمي کنم، شما از ما کارهاي مهاجران را مي خواهيد، اما مانند آنها رفتار نمي کنيد (ما را به تقوا مي خوانيد و خود به آن عمل نمي کنيد) به خدا سوگند از اين پس هر کس مرا به تقوا امر کند، گردن او را خواهم زد

وقتي وارد کوفه شد، به صورت فردي ناشناس با سر و صورتي پوشيده به مسجد آمد، صف مردم را شکافته و بر فراز منبر نشست و مدتي طولاني خاموش ماند. در بين مردم زمزمه در گرفت که اين کيست؟! يکي گفت: او را سنگسار کنيم، گفتند: نه،صبر کن ببينيم چه مي گويد؟ وقتي همه ساکت شدند حجاج، روي خود را باز کرد و در آغاز سخن گفت:

(مردم کوفه! سرهايي را مي بينيم که چون ميوه ي رسيده، وقت چيدن آنها فرا رسيده است و بايد از تن جدا شود و اين کار به دست من انجام مي گيرد، و خون هايي را مي بينيم که ميان عمّامه ها و ريش ها مي درخشد...)

اين سخنان تهديد آميز را همچنان ادامه داد تا اينکه مردم ديدند، سنگريزه از دست مردي که مي خواست او را سنگسار کند، بي اختيار به زمين افتاد.8

حجاج در بصره نيز، جنايات وحشيانه اي مرتکب شد که با آن جنايات صفحات تاريخ را سياه ساخت، به گونه اي که قلب هر خواننده اي از مطالعه آن، محزون و غمگين مي شود.

طبق آنچه در تاريخ نقل شده است او وقتي به بصره آمد، به همراه سپاهيان خود، وارد مسجد شد، و با ترفند و نقشه اي شيطاني، مردم مظلوم را مورد حمله قرار دادند و آن مردم بي پناه وقتي چنين وضعي را ديدند، به بيرون مسجد هجوم آوردند، اما هر کس پاي از درِ مسجد بيرون گذاشت، سر از بدنش جدا شد و لذا فراري ها مجبور شدند به مسجد برگردند و در آنجا نيز مجدداً مورد حمله قرار گرفتند و کشته شدند، به گونه اي که جوي خون تا درِ مسجد و بازار سرازير گرديد. مسعودي مي نويسد: حجاج بيست سال، فرمانروايي کرد و تعداد کساني که در اين مدت با شمشير دژخيمان وي يا زير شکنجه جان سپردند، صد و بيست هزار نفر بود! و اين عده غير از کساني بودند که ضمن جنگ با حجاج به دست نيروهاي او کشته شدند. 9

 

نوشته مهدي صفري – گروه دين و انديشه تبيان

 


 

 

1- الکامل في التاريخ، ابن اثير، ج4، ص520

2- سيره پيشوايان، ص242

3- تاريخ الخلفاء، سيوطي، ص217

4- همان، 218؛ الکامل في التاريخ، ابن اثير، ج4، ص522

5- زندگاني علي بن الحسين، دکتر شهيدي، ص98

6- سيره پيشوايان، ص243 و 244

7- تاريخ تحليلي اسلام، دکتر شهيدي، ص182

8- همان، ص184

9- سيره پيشوايان، ص247 و 248



مسابقه ای که در آن "پیامبر" پیروز نشد

شترسواری

اسلام تمرین كارهایى را كه دانستن و مهارت در آنها براى سربازان ضرورت دارد سنت كرده است

مسلمانان به مسابقات اسب دوانى و شتردوانى و تیراندازى و امثال اینها خیلى‏ علاقه نشان مى‏دادند، زیرا اسلام تمرین كارهایى را كه دانستن و مهارت در آنها براى سربازان ضرورت دارد سنت كرده است. بعلاوه خود رسول اكرم كه رهبر جامعه اسلامى بود، عملا در این گونه مسابقات شركت مى‏كرد و این بهترین تشویق‏ مسلمانان خصوصا جوانان براى یاد گرفتن فنون سربازى بود.

تا وقتى كه این سنت‏ معمول بود و پیشوایان اسلام عملا مسلمانان را در این امور تشویق مى‏كردند، روح‏ شهامت و شجاعت و سربازى در جامعه اسلام محفوظ بود.

رسول اكرم گاهى اسب و گاهى شتر سوار مى‏شد و شخصا با مسابقه دهندگان مسابقه مى‏داد. رسول اكرم شترى داشت كه به دوندگى معروف بود، با هر شترى كه مسابقه داده‏ بود برنده شده بود.

كم كم این فكر در برخى ساده لوحان پیدا شد كه شاید این شتر از آن جهت كه به رسول اكرم تعلق دارد از همه جلو مى‏زند. بنابراین ممكن نیست در دنیا شترى پیدا شود كه با این شتر برابرى كند.

تا آنكه روزى یك اعرابى بادیه نشین با شترش به مدینه آمد و مدعى شد، حاضرم با شتر پیغمبر مسابقه بدهم. اصحاب پیغمبر با اطمینان كامل براى تماشاى این مسابقه جالب، مخصوصا از آن جهت كه رسول اكرم شخصا متعهد سوارى شتر خویش شد، از شهر بیرون دویدند. رسول اكرم و اعرابى روانه شدند و از نقطه‏اى كه قرار بود مسابقه از آنجا شروع شود شتران را به طرف تماشاچیان به حركت درآوردند.

هیجان عجیبى در تماشاچیان پیدا شده بود. اما برخلاف انتظار مردم، شتر اعرابى،‏ شتر پیغمبر را پشت سر گذاشت. آن دسته از مسلمانان كه درباره شتر پیغمبر عقاید خاصى پیدا كرده بودند، از این‏ پیشامد بسیار ناراحت شدند؛ خیلى خلاف انتظارشان بود.

قیافه هاشان در هم شد. رسول اكرم به آنها فرمود: «اینكه ناراحتى ندارد، شتر من از همه شتران جلو مى‏افتاد، به خود بالید و مغرور شد، پیش خود گفت من بالا دست ندارم. اما سنت‏ الهى است كه روى هر دستى دستى دیگر پیدا شود، و پس از هر فرازى، نشیبى برسد، و هر غرورى در هم شكسته شود.» به این ترتیب رسول اكرم، ضمن بیان حكمتى آموزنده، آنها را به اشتباهشان‏ واقف ساخت.‏ (1)

 


 

 

برگرفته از داستان راستان

تنظیم شده توسط موسوی

(1) .وسائل‏،ج 2/ص 274.



26 آذر 1389برچسب:کربلا , امام حسین , , :: 21:0 ::  نويسنده : حسین       

حتما ارزش خوندنشو داره

 

در صورت عدم نمایش تصاویر بروی لینک Show Pictures  در بالای صفحه کلیک کنید

 


 

http://itresearches.com/moharam.jpg



ایام محرم هم دوباره سررسید ولی نمی دونم چقدر در این روز ها حال و هوای

 

اون رو درک کرده باشی

 

 

 

پیامبراكرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند:( براى شهادت حسین علیه

 

السلام، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است كه هرگز سرد و خاموش

 

نمى‏شود. جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص556)پس امیدوارم این محرم حزن رو

 

توی دل پاکت حس کنی

 

 

 

می دونی شاید ما کمتر از بقیه از اماممون یادگرفته باشیم وقتی می بینیم

 

کسایی مثل ونستان امریكایی و یا گاندی هندی در باره اون این طور میگن و

 

از عقیدش حرف میزنن و شاید ما تنها مظلومیتش رو بدون در نظر گرفتن آزادگی

 

و عقیده بزرگش دیدیم !!!!!!!!!!!!!!

 

 

 

ونستان میگه :تا وقتى مسلمانان مثلث جاودانه‏اى چون: قرآن كه تلاوت شود و

 

پیام‏هایش پیروى گردند، كعبه‏اى كه قصد شود و ایجاد همدلى و وحدت كند و

 

حسینى كه یاد شود و از او الهام گرفته شود دارند، هیچ كس قدرت نفوذ و

 

تسلط كامل بر آنها را نخواهد داشت.

 

 

 

گاندی در باره نهضت عاشورا میگه :من زندگی امام حسین علیه السلام آن شهید

 

بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام و توجه کافی به صفحات کربلا نموده ام و

 

بر من روشن است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از

 

سرمشق امام حسین علیه السلام پیروی کند.

 

 

 

با این حساب خیلی بده ما که اسممون شیعه امام حسینه یا بی تفاوت باشیم و

 

یا اگر هم احساس مسئولیت داریم بدون مطالعه و تحقیق و درک عاشورا باشه،

 

وای به حال ما که گاندی باید ادعای مرور عاشورا رو بکنه و مایی که شیعه

 

آقا امام حسین هستیم عمق و مفهوم و هدف عاشورا رو درک نکرده باشیم

 

 

 

صدا؛ باز هم صدا...

 

صدای سم اسبان و نعل سواران...

 

صدای شیون و ناله و درد که آمیخته است با صدای قهقهه مستانه که آسمان را

 

شرمنده این همه تیرگی کرده و سنگ را از سرسختی این همه قلب سنگین شده آب

 

می کند.

 

صدا؛ باز هم همان صداست. تو چه می کنی؟

 

می مانی یا می روی؟ میشنوی و سکوت می کنی یا اسبت را زین کرده و همراهی

 

میکنی؟

 

می مانی یا می روی؟ میشنوی و می نشینی و سر بر آخور تزئین شده دنیوی یا

 

اخروی خویش می کنی یا دنیا و اخری را پس می زنی و مولا را انتخاب می کنی؟

 

می مانی و مینشینی و قرآن و حدیث می خوانی و به دیگران یاد می دهی یا

 

شمشیر می کشی و به یاری قرآن ناطق زمان خویش می شنابی؟ می مانی و می

 

نشینی و جنگ دو جبهه حق و باطل را تحلیل می کنی یا حق را تشخیص داده و به

 

یاری جبهه حق می شتابی؟ می مانی و می نشینی تا جنگ حق و باطل تمام شود و

 

خون حق بر زمین بریزد تا قلم برداری و در رسای خون ریخته شده شعر و نثر

 

بنویسی و تصویر کنی برای آیندگان یا قلم و دفتر بر زمین گذاشته و صف حق

 

علیه باطل را مزین به حضور سربازی دیگر می کنی؟

 

چه میکنی؟ چه خواهی کرد؟ جای تو کجاست؟ امامت را یافته ای یا حیران امامی یا بی خیال شده ای؟! برای یاری

 

امامت چه به کف آورده ای؟ با چه چیز به یاری اش می شتابی؟

 

صدا؛ باز هم صداست. باز هم صدا می آید. صدای اسبانی که برای آرایش جبهه

 

راهی کربلا می شوند. صدای پوتین ها و چکمه ها و چکاچک شمشیرهاست. صدای

 

هروله و همهمه است. بشتاب. سکوت جایز نیست. بشتاب... تا به شیهه نرسیده

 

بشتاب!!!

 

 

 

 

 

این چند جمله رو هم برای یادگاری از امامت داشته باش :

 

 

 

:: هر کس خدا را بپرستد و خق بندگی او را بجای آورد , خداوند به او بیش

 

از آنچه می خواهد می رساند .

 

:: اگر سه چیز نبود , هرگز فرزند آدم سر تسلیم فرو نمی آورد : فقر و

 

نیازمندی , بیماری و مرگ .

 

:: اسقاط تدریجی خدا بر بنده خود , این است که تمام نعمتها را بر او می

 

بخشد و شکر و سپاس را از او می گیرد.

 

:: بخیل کسی است که در سلام کردن بخل ورزد .

 

:: کسی از نظر مقام و منزلت بزرگوارتر است که به زرق و برق دنیا در دست

 

هر که باشد ارزش قائل نشود.

 

:: هر کس از کار فرو ماند و راه تدبیر بر او بسته شود , کلیدش مداراست.

 

:: بپرهیز از کاری که برای آن ناچار به عذرخواهی شوی . زیرا مومن نه بدی

 

کند و نه پوزش طلبد ولی منافق هر روز بدی می کند و عذر می خواهد .

 

:: خداوندا مرا با احسان خود , فزون طلب منما و با بلا و گرفتاری ادب مکن.

 

 

 

http://goo.gl/Q5x6e
http://goo.gl/Irnff
http://goo.gl/CuAZe
http://goo.gl/6tmz8
http://goo.gl/ChNS4

 

 

 

مواظب دل پاکت باش و موفق و پیروز باشی

 

 

 

یا حسین

 

 

 

این ویژه نامه از طرف گروه دغدغه (http://groups.google.com/group/daghdaghe)

 

برای شما ارسال شده است



26 آذر 1389برچسب:امام سجاد , اهل سنت , , :: 20:0 ::  نويسنده : حسین       

گوشه ای از فضایل و احوالات

احترام به مادر

ابن خلّکان می نویسد: با این که مادر وی کنیز بوده، زین العابدین بسیار به ایشان محبت و نیکی می کرد تا آنجا که به ایشان گفتند: تو برترین مردمی هستی که به مادرت نیکی می کنی ولی چرا با وی سر یک سفره نمی نشینی؟ وی در پاسخ گفت: «از آن می هراسم که لقمه ای را برداشته و مادرم به آن نظر داشته باشد.»79

عبادت وی

مالک بن انس می گوید: علی بن حسین در شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند تا این که از دنیا رحلت کرد. لذا به ایشان «زین العابدین» می گویند.80

ابن عبد ربّه می نویسد: هنگامی که علی بن حسین آماده نماز می شد، لرزه عجیبی وجودش را فرا می گرفت. از ایشان در این باره سؤال شد، فرمود: «وای بر شما! آیا می دانید که من در برابر چه کسی می خواهم بایستم و در برابر چه کسی می خواهم مناجات کنم؟!»81

ابی نوح انصاری می گوید: روزی منزل علی بن حسین در حالی که وی در حال سجده بود، آتش گرفت؛ مردم به وی می گفتند: یابن رسول اللّه! آتش. ولی ایشان سر از سجده برنداشت تا آتش را خاموش کردند. به وی گفتند: چرا خود را نجات ندادی؟ فرمود: «آتش جهنّم مرا از این کار بازداشت.»82

ابن سعد می نویسد: هنگام وضو گرفتن رنگ چهره اش زرد می شد. علت امر از ایشان سؤال شد، فرمود: «آیا می دانید در برابر چه کسی می خواهم بایستم؟!»83

مالک بن انس می گوید: هنگامی که علی بن حسین احرام می بست، لبیّک اللّهمّ لبیّک را قرائت کرد و در همان لحظه، بیهوش شده و از مرکب خود به زمین افتاد.84

امام باقر علیه السلام می فرماید: پدرم در شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند. هنگام وفات گریان بود، به او گفتم: چرا گریه می کنید؟ پدرم فرمود: «ای فرزند! در روز قیامت هیچ ملک مقرّبی و هیچ نبیّ مرسلی باقی نمی ماند مگر این که خواست و مشیّت خداوند بر آنها حاکم است؛ اگر بخواهد، عذاب می کند و اگر بخواهد، می بخشد.»85

همچنین امام باقر علیه السلام می فرماید: هنگامی که سخن از مرگ و آخرت به میان می آمد، پدرم آنقدر گریه می کرد که از گریه ایشان تمامی اطرافیان می گریستند.86

طاووس می گوید: شنیدم علی بن حسین در سجده چنین می گفت: عُبَیدُکَ بفنائک مسکینک بفنائک فقیر یاربّ سائلک بفنائک.

طاووس می گوید: این جملات را حفظ کردم و هرگاه به مشکلی بر می خوردم و این دعا را می خواندم، مشکلم حل می شد.87

زید بن اسلم می گوید: یکی از دعاهای علی بن حسین این است که: «خداوندا! مرا به خودم وامگذار و مرا به خلق خود وامگذار که ذلیلم می کنند.»88

کمک به فقرا

ابو حمزه ثمالی می گوید: علی بن حسین شبانه مقداری غذا بر دوش خود گذاشته و در تاریکی شب به صورت مخفیانه به فقرا می رساند و می فرمود: «صدقه ای که در تاریکی شب داده شود، غضب خداوند را خاموش می کند.»89

امام باقر علیه السلام می فرماید: پدرم دو مرتبه اموالش را در راه خدا داد و می فرمود: «خداوند، مؤمن گنه کارِ پشیمان را دوست دارد.»90

محمد بن اسحاق می گوید: مردم مدینه زندگی می کردند و نمی دانستند معاش آنها از کجا تأمین می شود؛ اما با رحلت علی بن الحسین غذای شبانه آنان قطع شد.91

شیبة بن نعامة می گوید: بعد از وفات علی بن حسین فهمیده شد 100 خانوار را در مدینه اداره می کرد.92 با این حال، امام سجاد علیه السلام یک درهم نیز از بیت المال برای خود استفاده نمی کرد.93

عمر بن ثابت می گوید: هنگامی که علی بن حسین رحلت کرد، روی کمر آن حضرت پینه های زیادی بر اثر حمل غذا برای فقرا دیده شد.94

حلم و کرم

عبدالرّزاق می گوید: کنیز علی بن حسین در هنگام شستن دست امام، ناگهان ظرف آب از دستش به صورت حضرت افتاد. امام با حالت ناراحتی به کنیز نگاه کرد، کنیز گفت: خداوند متعال می فرماید: «والکاظمین الغیظ» امام فرمود: خشم خود را فرو بردم. کنیز در ادامه گفت: «والعافین عن النّاس»امام فرمود: خداوند تو را ببخشد. کنیز در ادامه گفت: «واللّه یحبّ المحسنین»امام فرمود: برو تو آزاد هستی.95

به یاد کربلا

امام باقر علیه السلام می فرماید: از پدرم درباره بسیار گریستن وی سؤال شد، فرمود: «مرا ملامت نکنید، یعقوب علیه السلام یکی از فرزندانش از او دور شد، آنقدر در فراق وی (یوسف) گریست تا چشمانش سفید شد در حالی که نمی دانست زنده است یا مرده؛ اما من دیدم چهارده نفر از اهل بیت ما را در ظهر عاشورا ذبح می کردند، آیا ناراحتی و اندوه آنان از قلب من بیرون خواهد رفت؟!»96

نتیجه

آنچه که از میان اقوال و نظرات گوناگون اهل تسنّن پیرامون امام سجاد علیه السلام مطرح شده، ایشان یکی از شخصیت های بی نظیر و برجسته فقهی، اخلاقی در دوران خویش بوده که این نکته در کلام شمس الدّین ذهبی کاملاً مشهود است. وی امام را به خاطر جایگاه والای علمی، اخلاقی، تدبیر و دوراندیشی، مستحقّ امامت و زعامت امر مسلمین می داند: «و کان له جلالة عجیبة و حُقّ له واللّه ذلک فقد کان اهلاً للامامة العظمی لشرفه و سؤدده و علمه و تألّهه و کمال عقله.»97



ادامه مطلب ...


26 آذر 1389برچسب:امام سجاد , اهل سنت , , :: 19:30 ::  نويسنده : حسین       
امام سجّاد(ع) از دیدگاه اهل سنّت

 

یکی از وظایفی که بر عهده شیعیان نهاده شده، «شناخت پیشوا و رهبر» می باشد. در یک نگاه کلّی دو راه برای شناخت امام وجود دارد: از دیدگاه احادیث اهل تشیّع و از دیدگاه احادیث اهل تسنّن. در این نوشتار سعی شده از دیدگاه اهل سنّت گوشه ای از شخصیت ممتاز امام زین العابدین علیه السلام به پیشگاه شما سروران گرامی تقدیم شود.

در یک نگاه

«ذهبی» دودمان آن حضرت را این گونه می نویسد: علی فرزند حسین فرزند علی بن ابی طالب فرزند عبد المطلب فرزند هاشم فرزند عبد مناف می باشد.1

کنیه ایشان ابوالحسن، ابوالحسین، ابو محمّد و ابو عبداللّه است.2

لقب ایشان زین العابدین، سجّاد، هاشمی، علوی، مدنی، قرشی، علی اکبر3 و برخی ایشان را علی اصغر4 دانسته اند.

به ایشان «ابن الخیرتین» نیز می گویند، به خاطر این که پیغمبر فرمود: خداوند متعال از میان بندگان خود، دو گروه را برگزیده است؛ از میان عرب، قریش و از عجم، فارس را برگزید.5 پدر بزرگوار امام سجّاد از قریش و مادر ایشان از ایران می باشد، لذا به ایشان فرزند دو خیر می گویند.

«ذوالثَّفنات» لقب دیگری است که به آن حضرت داده اند. چرا که ایشان بر اثر عبادت و نماز بسیار، جایگاه های سجده اش همانند زانوی شتر پینه بسته بود.6

پدر بزرگوارش حسین بن علی و مادرش دختر یزدگرد سوم می باشد. در نام مادرش اختلاف است برخی ایشان را سلاّفه، سلاّمه، غزاله و شاه زنان نامیده اند.7

آن حضرت در سال 38 هجری در مدینه به دنیا آمد و در دوران خلافت ولید بن عبدالملک به شهادت رسیده و بدن مطهّرش در قبرستان بقیع کنار قبر عموی گرامی اش امام حسن مجتبی به خاک سپرده شد.8 در سال شهادت وی میان مورّخان اختلاف است؛ برخی سال شهادت را 929، 9310، 9411، 9512، 9913 و 10014 هجری می دانند.

سالی که امام در آن رحلت نمود را سال «سَنَةُ الفقهاء» نامیدند به دلیل این که در این سال بسیاری از فقهای مدینه رحلت کردند.15

امام سجاد از لحاظ طبقه رجال حدیث، از تابعین بوده16 و از طبقه دوم17 می باشد ولی برخی ایشان را از طبقه سوم می دانند.18

جایگاه علمی و حدیثی ایشان بدین صورت است که تمام صحاح ششگانه (صحیح بخاری، صحیح مسلم، جامع الصحیح ترمذی، سنن ابو داود، سنن نسائی، سنن ابن ماجه) و مسانید اهل تسنّن از ایشان حدیث نقل کرده اند. بخاری در کتاب خود در ابواب تهجّد، نماز جمعه، حج و بعضی از مسائل تاریخی19 و مُسلم نیز در کتاب خود در مباحث صوم، حج و فرائض، فِتَن، ادب و سایر مسائل تاریخی از امام سجّاد علیه السلام حدیث نقل کرده اند.20

ذهبی می نویسد: ایشان از بسیاری از بزرگان حدیث نقل کرده است: از پیامبر و امام علی بن ابی طالب به صورت مرسل، از حسن بن علی، حسین بن علی (پدرش)، عبداللّه بن عباس، صفیّه (امّ المؤمنین)، عایشه، ابو رافع. و متقابلاً افرادی چون: محمّد بن علی (امام باقر)، زید بن علی، ابو حمزه ثمالی، یحیی بن سعید، ابن شهاب زهری، زید بن اسلم و ابوالزناد از وی حدیث نقل کرده اند.21

امام سجّاد علیه السلام در کلام بزرگان

1. عبداللّه بن عباس وقتی که امام را می دید، چنین می گفت: «مرحباً بالحبیب ابن حبیب.»22

2. سعید بن مسیّب (م 93 هـ.): «ما رأیتُ قطّ افضل من علیّ بن الحسین، ما رأیتُه ضاحکاً یوماً قطّ»23 در جای دیگر می گوید: «ما رأیتُ اورع منه».24

3. نافع بن جُبیر (م 99 ه.): «کان علیّ بن الحسین رجلاً له فضل فی الدّین»25 و در جای دیگر خطاب به امام سجّاد علیه السلام می گوید: «انت سیّد النّاس و افضلهم».26

4. عمر بن عبدالعزیز (م 101 ه.) بعد از رحلت امام، چنین گفت: «ذهب سراج الدّنیا و جمال الدّنیا و زین العابدین».27

5. طاووس (م 106 ه..): «رجل صالح من اهل بیت الخیر»، «رجال صالح من اهل بیت النّبوّة» و «رجل صالح من اهل بیت طیّب».28

6. ابوفراس فرزدق (م 110 ه.)

در یکی از ایّام، هشام بن عبدالملک (قبل از خلافت وی) به زیارت خانه خدا آمده و قصد تبرّک جستن به حجر الاسود را داشت که بر اثر ادحام جمعیت به عقب رانده شد و با همراهان خود به گوشه ای از حرم رفته و از دور نظاره گر خیل جمعیت بوده که ناگهان دیدند امام زین العابدین علیه السلام به طرف حجر الاسود می رود و مردم به احترامِ ایشان راه را باز کرده و امام توانست حجر الاسود را استلام کند. یکی از اطرافیان هشام که از دمشق آمده بود و آن شخص را نمی شناخت، از هشام پرسید: این شخص کیست؟ هشام با این که او را می شناخت اظهار بی اطلاعی کرد. در این هنگام فرزدق گفت: من او را می شناسم و در وصف امام چنین سرود:

هذا الذی تعرف البطحاء و طأته و البیت یعرفه و الحلّ و الحرم
هذا ابن خیر عباد اللّه کلّهم هذا التّقیّ النّقیّ الّطاهر العَلَم...29

عبدالرّحمن جامی (898 ق .) این جریان را چنین به نظم در آورده:

پور عبدالملک بنام هشام در حرم بود با اهالی شام
می زد اندر طواف کعبه قدم لیکن از ازدحام اهل حرم
استلام حجر ندادش دست بهر نظاره گوشه ای بنشست
ناگهان نخبه نبیّ و ولی زین عُبّاد بن حسینِ علی
در کساء بها و حلّه نور بر حریم حرم فکند عبور
هر طرف می گذشت بهر طواف در صف خلق می فتاد شکاف
زد قدم بهر استلام حجر گشت خالی زخلق راه و گذر
شامی کرد از هشام سؤال کیست این، با چنین جمال و جلال
از جهالت در آن تعلّل کرد وز شناساییش تجاهل کرد
گفت: نشناسمش، ندانم کیست مدنی یا یمانی یا مکّی است
بوفراس، آن سخنور نادر بود در جمع شامیان حاضر
گفت: من می شناسمش نیکو زو چه پرسی، به سوی من کن رو
آن کس است این که مکّه و بطحا زمزم و بوقبیس و خیف و منا
حرم و حلّ و بیت و رکن حطیم ناودان و مقام ابراهیم
مروه مسعی صفا حجر عرفات طیبه و کوفه کربلا و فرات
هر یک آمد به قدر او عارف بر علوّ مقام او واقف...30

7. ابن شهاب زُهَری (م 123 یا 124 ه .) که یکی از شاگردان امام سجّاد علیه السلام می باشد، در مقاطع گوناگون از آن حضرت به بزرگی یاد می کند؛ از جمله:

«لم اُدرِک من اهل البیت افضل من علیّ بن الحسین»،31 «ما رأیت قرشیّاً افضل من علیّ بن الحسین.»،32 «کان اکثر مجالستی مع علیّ بن الحسین و ما رأیت احداً کان افقه منه»،33 «کان علیّ بن الحسین من افضل اهل بیته و احسنهم طاعة»،34 «مارأیت قرشیّاً افضل منه ولا افقه»،35 «ما رأیت قرشیّاً اورع منه ولا افضل»،36 «ما رأیت قطّ افضل من علیّ بن الحسین»،37 «ما رأیت هاشمیّاً اعبد منه»،38 «ما رأیت هاشمیّاً افضل من علیّ بن الحسین»39 و «علیّ بن الحسین اعظم الناس علیّ منّةً».40

8. زید بن اسلم (م 136 ه.): «ما رأیت فیهم مثل علیّ بن الحسین».41

9. ابو حازم مدنی (م 140 ه.): «ما رأیت هاشمیّاً افضل من علیّ بن الحسین»42 «ما رأیتُ هاشمیّاً افقه من علیّ بن الحسین».43

10. یحیی بن سعید (م 143 ه.) نیز ایشان را یکی از فقهای بنام مدینه می دانست44 و درباره آن حضرت می گفت: «افضل هاشمیّاً رأیته بالمدینه»،45 «ما رأیت هاشمیّاً قطّ افضل منه»46 و «کان افضل هاشمیّاً ادرکته».47

11. مالک بن انس (م 179 ه.): «انَّ علیّ بن الحسین کان من اهل الفضل»48 و در جای دیگر می گوید: «لم یکن فی اهل بیت رسول اللّه مثله و هو ابن اَمَة».49

12. محمد بن عمر واقدی (م 207 ه.): «کان من اورع النّاس و اعبدهم و اتقاهم للّه عزّوجلّ».50

13. عتبی (228 ق.) «کان علیّ بن الحسین افضل بنی هاشم».51

14. علی بن مدینی (م 230 ه.): «یکی از اتقیا، پرهیزکاران و پارسایان، علی بن الحسین است.»52

15. محمد بن سعد بصری (م 230 ه.): «و کان علیّ بن الحسین ثقة مأموناً کثیر الحدیث عالیاً رفیعاً ورعاً».53

16. ابوبکر بن برقی (م 249 ه.): «نسل الحسین کلّه مِنْ قِبَلِ ابنه علیّ الاصغر و کان افضل اهل زمانه...ما رأیت هاشمیّاً افضل منه».54

17. عجلی (م 261 ه.) «علیّ بن الحسین مدنیٌّ تابعیٌّ ثقةٌ و کان رجلاً صالحاً».55

18. ابن قتیبه دینوری (م 276 ه.): «و کان خیّراً فاضلاً».56

19. ابن واضح یعقوبی (م 284 ه.): «کان افضل النّاس و اشدّهم عبادةً و کان یسمّی زین العابدین و یسمّی ایضاً ذا الثّفنات لما کان فی وجهه من اثر السّجود و کان یصلّی فی الیوم و اللیلة الف رکعة و لمّا غسل وجد علی کتفیه جُلَب کجُلبِ البعیر فقیل لأهله ما هذه الآثار؟ قالوا من حمله للطعام فی اللیل یدور به علی منازل الفقراء».57

20. ابن عبد ربّه اندلسی (م 327 ه.): «علیّ بن الحسین کان من افضل بنی هاشم»58 و در جای دیگر، امام را به فقاهت و دانش و پرهیزکاری متّصف می کند.59

21. ابن حبّان (م 354 ه.): «و کان من افاضل بنی هاشم، من فقهاء اهل المدینة و عبّادهم، سیّدالعابدین فی ذلک الزّمان»60 و در جای دیگر می گوید: «من فقهاء اهل البیت و افاضل بنی هاشم و عبّاد المدینة».61

22. ابن شاهین (م 385 ه.): «علی بن الحسین، فردی ثقه و مطمئن می باشد ولی از وی (در کتب صحاح) حدیث کم نقل شده است.»62

23. احمد بن علی بن منجویه اصفهانی (م 428 ه.): «کان من افاضل بنی هاشم و فقهاء اهل المدینة و عبّادهم».63

24. ابو نعیم اصفهانی (م 430 ه.): «زین العابدین و منار القانتین کان عابداً وفیّاً و جواداً حفیّاً».64

25. ابن ابی الحدید معتزلی (م 656 ه.): «کان الغایة فی العبادة»65 و در جای دیگر امام را از بزرگان و علمای بنام اهل بیت برمی شمارد.66

26. ابو زکریا محیی الدّین نووی (م 676 ه.): «اجمعوا علی جلالته فی کلّ شی ء»67

27. ابن خلّکان (م 681 ه.): «علیّ بن الحسین احد الائمة الاثنی عشر و من سادات التابعین...و کان من احسن الناس وجهاً و اطیبهم ارجاً».68

28. شهاب الدّین نویری (733 ق.): «کان رحمه اللّه ثقة و رعاً مأموناً کثیر الحدیث من افضل اهل بیته و احسنهم طاعتاً».69

29. شمس الدّین ذهبی (م748 ه.): «مناقبه کثیرة من صلواته و خشوعه و حجّه و فضله»70 و در جای دیگر می گوید: «و کان له جلالة عجیبة و حُقّ له واللّه ذلک فقد کان اهلاً للامامة العظمی لشرفه و سؤدده و علمه و تألّهه و کمال عقله».71

30. علاء الدّین مُغْلَطای (م 762 ه.): «وله من الفضل المتعالم ما لیس لأحدٍ».72

31. یافعی (م 768 ه.): «کان من احسن النّاس وجهاً و اطیبهم ریحاً قلت بل اطیبهم و اشرفهم ذاتاً و طبعاً و اصلاً و فرعاً».73

32. ابن کثیر دمشقی (م 774 ه.): «وکان علیّ بن الحسین بالمدینة محترماً معظّماً».74

33. شمس الدّین محمد بن طولون، مورّخ دمشقی (م 953 ه.): «و هو من سادات التابعین و من فقهاء و اتقیاء المدینة و فضائل زین العابدین و مناقبه اکثر من أنْ تحصی».75

34. ابن حجر عسقلانی (م 852 ه.): «علیّ بن الحسین ثقة عابد فقیه فاضل مشهور».76

35. ابن عماد حنبلی (م 1089 ه.): «سمّی زین العابدین لفرط عبادته و کان ورده فی الیوم و اللیلة الف رکعة الی أن مات».77

36. خیرالدّین زرکلی: «رابع الائمة الاثنی عشر عند الامامیة و احد من کان یضرب بهم المثل فی الحلم و الورع».78