درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند لینکهای غیر اخلاقی حذف می شوند نويسندگان |
بهترین ها و جدیدترین های اینترنت
در این وبلاگ با جدیدترین تصاویر و جدیدترین مطالب دنیای اینترنت در خدمت شما هستیم
اثرات لقمه حرام در روایات(لقمه حرام زیر ذره بین – 4)
تصرف غیر مجاز در اموال دیگران که از آن به خوردن مال حرام یا همان لقمه حرام یاد می شود؛ خواه ناخواه آثاری را در پی دارد که می توان آنها را با وضوح و تاکید قابل توجه ای در منابع دینی و کلام بزرگان آیین مشاهده کرد. آنچه در ادامه می آید آثاری است که اثرات لقمه حرام است و فراری از آن نیست. به این امید که این نکات هشداری باشد برای همگان تا بیش از پیش در نوع و راه آنچه به دست می آوریم دقت کنیم. نکته آخر اینکه فراموش نکنیم که، پیشگیری همیشه به خصوص در این مورد بهتر و آسان تر از درمان است.
نماز بی ارزش و دعایی که شنیده نمی شودرسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: مَنْ أَكَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً؛ نماز کسی که لقمهاش حرام است تا چهل روز از ارزش چندانی برخوردار نیستوَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً و تا چهل روز دعای او مستجاب نمی گردد وَ كُلُّ لَحْمٍ یُنْبِتُهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ أَوْلَى بِهِ و هر مقدار از بدن که پرورش یافته لقمه حرام باشد سزاوار آتش و سوختن است.(1) در حدیثی قدسی آمده است که خداوند متعال می فرماید: فَمِنْكَ الدُّعَاءُ وَ عَلَیَّ الْإِجَابَةُ فَلَا تَحْجُبْ عَنِّی دَعْوَةً إِلَّا دَعْوَةَ آكِلِ الْحَرَامِ؛ بنده من! تو دعا کن؛ من اجابت می کنم. بدان که تمام دعاها به پیشگاه اجابت من می رسد؛ مگر دعای کسی که مال حرام می خورد.(2) شخصی به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شد. به آن حضرت عرض کرد که دوست دارم دعایم مستجاب شود؛ چه کنم؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: طَهِّرْ مَأْكَلَكَ وَ لَا تُدْخِلْ بَطْنَكَ الْحَرَامَ؛ لقمهات را پاک کن [تا مبادا به حرامی آلوده باشد] و مراقب باش هیچ نوع حرامی را مصرف نکنی.(3)
سنگدلی، اثر حرام خوریروایتی وجود دارد که اگر آن را در کنار این روایت قرار دهیم نتیجه ای حاصل می شود که آن را اباعبدالله الحسین علیه السلام در کربلا و در تحلیل جنایت کوفیان بیان فرمود. آن روایت این است که امام صادق علیه السلام فرمود: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ قَاسٍ؛ خداوند متعال دعایی را که از قلبی سخت و بی رحم برخاسته باشد اجابت نمی کند.(4) از این دو روایت این معنا استنباط می شود که حرام خواری و قساوت قلب ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند که اگر کسی حرام خورد قلبش سخت شده و در برابر حق، نرمش نخواهد داشت و این همان سخنی است که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا به سپاه کوفه فرمود. آن حضرت وقتی دید که کلام حقش در دل سخت تر از سنگ کوفیان اثر نمی کند علت را این سخت دلی و عدم کرنش در برابر حق را لقمه های حرامی برشمرد که شکمهای کوفیان از آن پر شده بود: فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِكُمْ؛ شکمهایتان از حرام پر شده و بر قلبهایتان مُهر خورده است.(5) حداقلش این است؛ غذای آن چند روزی را که اینها در کربلا مستقر بودند عمر سعد به آنها می داد. او با کیسه های زر اموی یا تصرف حرام در بیت المال مسلمین غذا تهیه می کرد و در شکم اینها می ریخت لذا شکم همه از حرام پر بود و چون اینگونه بود هر وقت ولیّ خدا و امام عصرشان اراده می کرد که با اینها سخن بگوید سر و صدا می کردند و هلهله سر می دانند و حاضر نمی شدند تا به کلام آن حضرت گوش فرا دهند تا جایی که امام علیه السلام خطاب به آنها فرمود: وَیلَکُم مَا عَلَیکُم أن تَنصِتُوا إلَیَّ فَتَسمَعُوا قَولِی؛ چرا ساکت نمی شوید تا حرفم را بشنوید؟ اینجا بود که خود حضرت علت را بیان کرد و فرمود: فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَامِ.
لعنت فرشتگانرسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: إِذَا وَقَعَتِ اللُّقْمَةُ مِنْ حَرَامٍ فِی جَوْفِ الْعَبْدِ لَعَنَهُ كُلُّ مَلَكٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ فِی الْأَرْضِ؛ هرگاه لقمه ای حرام در شکم بنده ای از بندگان خدا قرار گیرد تمام فرشتگان زمین و آسمان او را لعنت می کنند(6)؛ یعنی دوری رحمت الهی را از او درخواست می کنند. شاید علتش این باشد که دست به دعا بر می دارند و به خداوند متعال عرضه می دارند که خدایا این شخصی که غرق در نعمتهای حلال توست اما دست به حرام دراز کرده را از آن حلالهای بی شمارت محروم کن! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: مَنْ أَكَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً؛ نماز کسی که لقمهاش حرام است تا چهل روز از ارزش چندانی برخوردار نیست وَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً و تا چهل روز دعای او مستجاب نمی گردد وَ كُلُّ لَحْمٍ یُنْبِتُهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ أَوْلَى بِهِ و هر مقدار از بدن که پرورش یافته لقمه حرام باشد سزاوار آتش و سوختن است
ساخت بنای عبادت روی ماسه های روانرسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: الْعِبَادَةُ مَعَ أَكْلِ الْحَرَامِ كَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْلِ؛ عبادت کسی که حرام خواری می کند مانند ساختمانی است که بر روی شنزاری روان بنا شده باشد.(7) بی شک چنین ساختمانی آن چنان سست است و لرزان که با اندک حرکتی فرو ریخته و چیزی از آن باقی نمی ماند و اگر هم چیزی از آن بماند یقینا فایده ای برای صاحبش نخواهد داشت. با توجه به این روایت شریف و آیه صد و نُه سوره توبه که می فرماید «مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فی نارِ جَهَنَّمَ؛ كسى كه بنیاد[امورش] را بر لب پرتگاهى سست و فرو ریختنى نهاده! آن بنا با بناكنندهاش در جهنم سقوط مىكند.» به دست می آید که در فرهنگ قرآن کریم چنین کسی که هم عابد است و هم حرام خوار؛ عبادتش سودی به حال او نخواهدکرد و بزودی خودش به همراه ساختمان عبادتش به قعر جهنم سقوط خواهند کرد.
عبادتهایی که برای آن عذاب می نویسندرسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مَنِ اكْتَسَبَ مَالًا حَرَاماً؛ کسی که کسبش حرام استلَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ صَدَقَةً وَ لَا عِتْقاً وَ لَا حَجّاً وَ لَا اعْتِمَاراً؛ خداوند هیچ كار خیرى را از او نمىپذیرد، چه آن کار صدقه باشد چه آزاد كردن بنده؛ حج باشد یا عمرهوَ كَتَبَ اللَّهُ بِعَدَدِ أَجْزَاءِ ذَلِكَ أَوْزَاراً؛ و خداوند متعال به عوض پاداش این كارها، گناه براى او ثبت مىكند وَ مَا بَقِیَ مِنْهُ بَعْدَ مَوْتِهِ كَانَ زَادَهُ إِلَى النَّارِ؛ و آنچه پس از مرگش باقى مىماند توشه دوزخ او خواهد بود.(8) امام صادق علیه السلام فرمود: اگر کسی با مالی که از راه حرام بدست آورده است عازم حج شود هنگامی که لبیک می گوید جواب رد به او می دهند که لَا لَبَّیْكَ وَ لَا سَعْدَیْكَ که این نشان از مردودی عمل اوست اما اگر مال او از راه حلال کسب شده باشد پاسخ مثبت به او داده می شود که لَبَّیْكَ وَ سَعْدَیْكَ و این نشان از قبولی عمل(9) او خواهد بود.(10) امیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن علیه السلام فرمود:وَ لَا یَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مَنْ أَكَلَ مَالًا حَرَاماً لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ؛ به خدا سوگند به خدا سوگند به خدا سوگند کسی که ذره ای مال حرام بخورد در قیامت از رسول خدا صلی الله علیه و آله دور می افتد وَ لَا یَشْرَبُ مِنْ حَوْضِهِ وَ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَهُ؛ و از حوض کوثر نمی نوشد و مشمول شفاعت آن حضرت نمی گردد امیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن علیه السلام فرمود: وَ لَا یَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مَنْ أَكَلَ مَالًا حَرَاماً لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ؛ به خدا سوگند به خدا سوگند به خدا سوگند کسی که ذره ای مال حرام بخورد در قیامت از رسول خدا صلی الله علیه و له دور می افتد وَ لَا یَشْرَبُ مِنْ حَوْضِهِ وَ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَهُ؛ و از حوض کوثر نمی نوشد و مشمول شفاعت ن حضرت نمی گردد
حرام خور، دوست ما نیستامیرالمومنین علیه السلام می فرمود: لَیْسَ بِوَلِیٍّ لِی مَنْ أَكَلَ مَالَ مُؤْمِنٍ حَرَاماً؛ کسی که به حرام، مال مومنی را بخورد هرگز دوستدار من نیست.(11)
ورود به بهشت ممنوعرسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ أَنْ یَدْخُلَهَا جَسَدٌ غُذِّیَ بِحَرَامٍ؛ همانا خداوند ورود بدنی را که از حرام تغذیه کرده به بهشت ممنوع کرده است.(12)
محروم از دیدار و کوثر و شفاعتامیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن علیه السلام فرمود:وَ لَا یَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مَنْ أَكَلَ مَالًا حَرَاماً لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ؛ به خدا سوگند به خدا سوگند به خدا سوگند کسی که ذره ای مال حرام بخورد در قیامت از رسول خدا صلی الله علیه و آله دور می افتدوَ لَا یَشْرَبُ مِنْ حَوْضِهِ وَ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَهُ؛ و از حوض کوثر نمی نوشد و مشمول شفاعت آن حضرت نمی گردد.(13)
پی نوشت ها: (1) بحارالأنوار، 63/314 (2) عدة الداعی و نجاح الساعی، ص139 (3) همان (4) الكافی، 2/474 (5) بحارالأنوار، ج45، ص8 (6) الدعوات، ص25 (7) عدة الداعی و نجاح الساعی، ص153 (8) ثوابالأعمال، ص282 (9) قبولی و مردودی عمل مبحثی جدا از صحت و بطلان عمل است. صحت و بطلان بر اساس رساله عملیه است اما قبول و رد بر اساس صفاتی است که نوعا به میزان تقوای عامل برمی گردد. گاهی این دو با هم جمع هم می شود یعنی هم باطل است و هم مردود گاهی صحیح است اما از مقبولیت چندانی برخوردار نیست مانند کسی که روزه صحیحی می گیرد اما در طول روز مرتب دروغ می گوید و غیبت می کند. (10) الكافی، 5/124 (11) مجموعة ورام(تنبیه الخواطر)، 1/16 (12) همان، ص61 (13) دعائمالإسلام، 2/35
امید پیشگر گروه دین تبیان سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:, :: 6:25 :: نويسنده : حسین
جوک و اس ام اس خنده دار جدید شهریور ماه 1390 | Jokblog 2011
خدا معجزه کرد، آدمو آفرید توهم بیا یه معجزه کن ، آدم بمون !
*********** Nice-SMS.IR *************
اس ام اس خنده دار تفکر عمیق حبف نون : در عجبم از نخود و لوبیا با این جثهی ریز، که چه بادهای عظیمی در خود نهفته دارند !
*********** Nice-SMS.IR *************
اس ام اس جوک خسیسه ! کرم معده میگیره کرم تو معده خسیسه زخم معده میگیره !
*********** Nice-SMS.IR *************
اس ام اس سرکاری به سلامتی اولین زن شوهرداری که عاشقش شدم ! …………
*********** Nice-SMS.IR *************
پیامک جوک اس ام اس یک پسر ایرانی: عزیزم ، خوبی ؟! دلم واست تنگ شده همش دارم به تو فک میکنم گفتم یه اس بهت بدم ببینم در چه حالی! Send to»»» سپیده ، روشنک ، آناهیتا ، سمانه ، آتنا ، مریم , بتول !
*********** Nice-SMS.IR *************
جوک خنده دار جدید اگر دو نفر لبه پرتگاهی باشند کدومشون رو نجات میدی !؟ اونی که خیلی دوستش داری ؟ یا اونی که خیلی دوست داره ؟
*********** Nice-SMS.IR *************
اس ام اس های خنده دار به غضنفر میگن : تو منی من توام ، حالا تو کدومی ؟ میگه : خاک بر سرتون گمم کردین !
*********** Nice-SMS.IR *************
اس خنده دار در دنیا فحشهایی وجود دارند که بار عاطفی شان از صدتا کلام عاشقانه بیشتر است مثل : دیووونه ! دوستت دارم دیوونه !
*********** Nice-SMS.IR *************
مغزه عضنفر رو میشکافن ببینن توش چیه میبینن حیف نون نشسته داره فکر میکنه !
*********** Nice-SMS.IR *************
بهترین اس ام اس های خنده دار فقط یه بار بهت میگم دوستت دارم چون خوب نیست آدم زیاد دروغ بگه !
*********** Nice-SMS.IR *************
تو که چشمات لنزِ دماغتم که عمل کردی… نصف وزنتم لوازم آرایشِ … ! نه بابا تو خودتم خودت و قبول نداشتی !
*********** Nice-SMS.IR *************
جوک میدونی چیه ؟ اونقدری که واسه تو مایه گذاشتم ، اگه به دسته بیل آب میدادم تا حالا میوه داده بود !
*********** Nice-SMS.IR *************
به غضنفر میگن بابات مرده میگه نه بابا اصلا امکان نداره میگن والله مرده , میگه آخه تا حالا اصلا سابقه نداشته !
*********** Nice-SMS.IR *************
یک روز مردی با عجله پیش دکتر میره و می گه: سلام دکتر! زود بیا، آپاندیس زنم درد گرفته دکتر میگه: من که یک هفته پیش آپاندیس زنتون رو عمل کردم، مگر می شود یک زن دو تا آپاندیس داشته باشه؟ آن شخص می گه: نه، ولی یک مرد که می تواند دو تا زن داشته باشد!
*********** Nice-SMS.IR *************
به غضنفر میگن بابات چند سالشه ؟ میگه نمیدونم خیلی وقته داریمش!
*********** Nice-SMS.IR *************
مغز انسان پر کارترین جای بدنه اون همه ۲۴ ساعت روز و همه ۳۶۵ روز سال و کار میکنه کار اون از لحظه تولد آغاز میشه و فقط وقتی متوقف میشه که ما وارد سالن امتحانات میشیم!!!
*********** Nice-SMS.IR *************
فکرشو بکن اگه بابات میتونست فکرتو بخونه اون موقع هر ۵ دقیقه یه چک آبدار میخوردی !
*********** Nice-SMS.IR *************
جوک کوتاه یارو تو توالت میمیره ، روحش تو هواکش گیر میکنه ! جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 14:19 :: نويسنده : حسین
خواستگاری به روش کارمندان گوگل !در هر کدام از این نقاط یکی از دوستان مشترکشان با یک دسته گل به استقبال فیگی میآمد و با طرح یک سوال در مورد رابطه آن دو یک نوع کلمه رمز به وی میداد. جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 6:36 :: نويسنده : حسین
"بلال" و حمایت از ولایت
بلال حبشی «بلال» بردهای بی نام و نشان با چهرهای سیاه و بدنی دردآلود از تازیانه اشرافیت زورمند و زرآلود بود. فرزند «رباح» و «حمامه» که به جرم یکتاپرستی و آزادی خواهی شکنجه مرگبار امیه بن خلف را تا عمق جان احساس میکرد(1) و تنها با یاد و نام خدای مهربان «احد»، شکیبایی و بردباری مینمود.
روزی که رایحه روح پرور خداباوری و یکتاپرستی با آزادی از سوی رسول خدا(ص) به ژرفای وجود او وزید، شوقی شگفت آور سیمای سیاه و سیرت سپید بلال را فرا گرفت، ناگاه رو به پیامبر(ص) نمود و با ارادتی بسیار با زبان حبشی این شعر را سرود: «اَرَه بَرَهْ کَنْکَرَهْ کِرا کِری مِنْدَرَهْ»؛(2) آن هنگام که در دیار ما بهترین صفات پسندیده را جویا شوند ما تو را شاهد گفتار خود میآوریم!! عظمت مقام و ابهت کلام او موجب گردید که منصب ارجمند اذان گویی که شعار اسلامی و نماد ارزش دینی است و در آن زمان مؤذن نمایندگی رسمی رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم را در فراخوانی مردم به سوی نیایشگاه عهده دار بود به او واگذار شود.(3) به گونهای که ناتوانی او در ادای «شین» موجب بخشودگی وی و ادامه این مسؤولیت تنها از سوی او گردد!(4) شخصیت برجسته بلال به گونهای بود که با فتح مکه به دستور رسول خدا(ص) بر بام کعبه، ندای توحید و نبوّت سرداد و چون پارهای از وارثان کبر و استکبارِ جاهلیت، زبان به نکوهش او و ستایش خود گشودند، فرشته وحی با پیام پرنوید الهی در آیهای نورانی بر رسول خدا(ص) فرود آمد تا معیار برتری از سرسپردن «قبیله» به دل سپردن به «قبله» و میزان تقوا و پرهیزگاری استوار شود.(5) بلال در بهشت بر شتری سوار میشود و اذان میگوید. چون جملات «اشهَد اَنْ لا اِله اِلاّ اللّه » و «اشهَد اَنَّ محمدا رسولُ اللّه » را ادا میکند، لباس آراستهای از لباسهای بهشتی بر تن او میکنند
و در پی آن جبرئیل امین با نزول خود نخست سخن اَشرافِ خودخواه را که شرافت خود را در حقارت دیگران دیده و از پیامبر(ص) خواستار دوری بردگان و پابرهنگان دیروزی بودند تا جایگاهی والا نزد رسول خدا(ص) یابند مردود شمرد که با این خبر سرور و شادی وجود بلال را فرا گرفت،(6) روح او اطمینان و آرامش یافت و آنقدر به پیامبر(ص) نزدیک شد که زانوانش در کنار پاهای آن حضرت دیده میشد. سپس خداوند رسول خود را دعوت به بردباری و همراهی افزونتر با موحّدان پابرهنه و شیفتگان الهی نمود که:
«و اصبر نفسک مع الذّین یدْعُونَ رَبَّهم بِالْغَداةِ و الْعَشی یریدُونَ وَجْهَهُ و لا تَعْدُ عَیناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَةَ الحیاة الدنیا ...»؛(7) [ای رسول ما!] با کسانی که پروردگارشان را صبح و شام میخوانند (و) خشنودی او را میخواهند، شکیبایی پیشه کن و دو دیدهات را از آنان برمگیر. مبادا زیور زندگی دنیا را بخواهی [و از آنان غافل شوی] ... بلال در نگاه رسول خدا(ص) و امیر مؤمنان(ع) شناخت روشنگر بلال نسبت به معارف الهی و شایستگیهای والای او به گونهای بود که رسول خدا(ص) بهشت را مشتاق علی، سلمان، عمّار و بلال دانست(8) و گفتار وی را به هنگام اذان، یگانه حجّت در خودداری از خوردن و آشامیدن به هنگام ماه رمضان معرفی کرد.(9) آن زمانی که قریشیان در برابر اسلام مقاومت میکردند، آن حضرت از بلال درخواست کرد پس از اذان از خداوند بخواهد تا او را بر ضد قریش یاری دهد.(10) و روزی که سخن از سرای فردوس و بهشت برین به میان آمد، فرمود: «بلال در بهشت بر شتری سوار میشود و اذان میگوید. چون جملات «اشهَد اَنْ لا اِله اِلاّ اللّه » و «اشهَد اَنَّ محمدا رسولُ اللّه » را ادا میکند، لباس آراستهای از لباسهای بهشتی بر تن او میکنند.»(11) دفاع درس آموز پیامبر(ص) از بلال در عرصههای مختلف زینت بخش تاریخ است، به گونهای که آن حضرت در ماجرایی از ابوبکر خواست تا از بلال و دوستان او عذرخواهی کند!(12) و هنگامی دیگر که ابوذر سخن از سیاهی صورت بلال مطرح کرد، رسول خدا(ص) با عبارتی کوتاه، بزرگی تقصیر او را گوشزد کرده، فرمود: هنوز اندکی از کبر جاهلیت در تو وجود دارد؟! در این هنگام ابوذر صورت خود را بر خاک گذارد و به بلال گفت سر را از خاک برنمی دارد تا او پای خود را بر صورت او گذارد و بلال نیز چنین کرد.(13) بلال همچون سلمان صحابی صالح و برجستهای بود که به خانه فاطمه زهرا(س) رفت و آمد داشته، در بسیاری از مواقع از سوی رسول خدا(ص) برای انجام کاری مأموریت مییافت. روزی آن حضرت پولی به بلال داده، فرمود: «یا بلالُ! ابتع بها طیبا لابنتی فاطمة»؛(14) ای بلال! با این پول عطر و ماده خوشبویی برای [جهیزیه] فاطمه دخترم تهیه کن. گاهی که مشتاق دیدار فرزندان فاطمه(ع) میشد، رو به بلال کرده، میفرمود: «یا بلال! ایتنی به ولدی الحسن و الحسین»؛(15) بلال! فرزندانم حسن و حسین را به رایم بیاور. به یقین، اطمینان فراوان و اعتماد چشمگیر رسول خدا(ص) نسبت به بلال، زمینه ساز گفت و گوهایی اینچنین بود. روزی امام علی(ع) با شناختی روشن از پیشینه بلال، او را چون خود دانست و فرمود: پیشگامان به دین اسلام پنج نفرند: من پیشقدم عرب هستم، سلمان پیشگام عجم، صهیب اولین مؤمن از روم، بلال پیشقدم حبشه و خباب پیشگام نبط.(16)
بلال در نگاه فاطمه(ع)حضزرت زهرا(س)، بلال را شیعهای هوشیار، آگاه به زمان، هوشمند در پدیدههای پیدا و پنهان جامعه و دارای بینشی روشنگر میدانست. از این رو هیچ گاه سخنی یا گلایهای از کوتاهی بلال در عرصههای حمایت از ولایت بر زبان جاری نکرد و هماره شیوههای حرکت و ستیز آرام او را با غاصبان میستود. آن هوشیاری و این بیداری سبب گردید که لحظهای با غاصبان خلافت نرمش و یا سازش نشان ندهد و نسبت به آنچه در توان داشت، مبارزهای از سر تحلیل درست و شناخت عمیق شروع کند.
روزی که خبر از پایان کار سقیفه و آغاز ریاست خلیفه به او رسید، در حالی که سراپا اندوه و ماتم بود، در مسجد رسول خدا(ص) نشسته بود و در باره این فاجعه بزرگ که ضایعهای بی جبران بود، میاندیشید و آن را قضا و قدر الهی میشمرد. ناگاه خلیفه وارد شد و هنگام اذان فرا رسید. اطرافیان منتظر صدای بلال بودند تا همچون زمان رسول خدا(ص) ندای توحید و نبوت با صدای خود سر دهد. اما او را ساکت در گوشهای دیدند. به گمان بی خبری نزد بلال آمده گفتند: بلال! اذان. اذان! و او با شهامت و رشادت بسیار پاسخ داد: پس از این اذان نمیگویم. شخص دیگری را معین کنید. خلیفه اول خود نزد بلال آمد و گفت: برخیز اذان بگوی بلال! و او سری از بصیرت و بینایی تکان داد و گفت: نه! و چون سخن ابوبکر را شنید که برای چه بلال؟ پاسخ داد: اگر مرا [با آزادی از دست امیه] به بندگی خود گرفتهای، در اختیار تو هستم و اگر در راه خدا آزاد ساختهای، پس مرا رها کن و به حال خود واگذار. و چون شنید که من تو را در راه خدا آزاد کردهام، پاسخ داد: من پس از رسول خدا(ص) برای احدی اذان نخواهم گفت.(17) آن گونه در برابر سران زر و زور و تزویر ایستادگی کرد و با صراحت بسیار این سخن را بر زبان جاری کرد: من پس از رسول خدا(ص) برای احدی اذان نخواهم گفت! حق علی(ع) بر من، بیش از ابوبکر است، زیرا ابوبکر مرا از قید بندگی و شکنجه و آزاری که در دنیا نجات داد، گرچه با صبر و بردباری [و شهادت] به سوی بهشت جاودان رهسپار میشدم، اما علی(ع) مرا از عذاب ابدی و آتش همیشگی جهنم نجات بخشید. چون به خاطر دوستی و ولایت او و برتر دانستن وی بر دیگران، سزاوار بهشت برین و نعمتهای پایدار و ابدی آن خواهم بود!
اما آنگاه که دخت رسول خدا(ص) به یاد دوران پرعظمت و باشکوه اسلام و نبوت پدر عزیز خود فرمود: «اِنّی اشتهی اَنْ اَسْمَعَ صوتَ مؤذنِ اَبی (ع) بالاذان»؛(18) بسیار دوست دارم صدای اذان بلال، مؤذن پدرم را بشنوم، اطاعت تمام عیار نمود و بار دیگر صدای خود را در فضای مدینه طنین انداز کرد. با عبارت «اشهد اَنَّ محمدا رسولُ اللّه »؛ قلب دخت رسول خدا(ص) به لرزه در آمد، اشک او چون سیل از دیدگان جاری شد به گونهای که نقل شده است فاطمه(ع) نالهای زد، بر زمین افتاد و بی هوش گردید.
ناگاه خبر به بلال رسید که اذان را رها کن، فاطمه(ع) غش کرده است و او چون هراسان و سراسیمه از بام فرود آمد، خدمت پاک بانوی آفرینش رسید تا از حال او جویا شود. زهرا(ع) به هوش آمده فرمود: بلال! اذان را تمام کن! و او که از عشق بی کران دختر پیامبر(ص) به پدر آگاه بود پاسخ داد: دختر رسول خدا! مرا از این کار معذور بدار زیرا بر جان شما هراسانم، میترسم خویشتن را به هلاکت رسانی.(19)
بلال و حمایت از ولایت
بلال از علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و آرمانهای آنان حمایت بی دریغ میکرد. آنگاه که امام(ع) در بین مسلمانان حاضر میشد، احترام چشمگیری به او مینمود، به گونهای که برخی زبانِ اعتراض به او میگشودند و میگفتند: ابوبکر تو را از امیه خرید و آزاد کرد، با این خصوصیت، علی(ع) را بیشتر از او احترام میکنی؟ بلال پاسخ داد: حق علی(ع) بر من، بیش از ابوبکر است، زیرا ابوبکر مرا از قید بندگی و شکنجه و آزاری که در دنیا نجات داد، گرچه با صبر و بردباری [و شهادت] به سوی بهشت جاودان رهسپار میشدم، اما علی(ع) مرا از عذاب ابدی و آتش همیشگی جهنم نجات بخشید. چون به خاطر دوستی و ولایت او و برتر دانستن وی بر دیگران، سزاوار بهشت برین و نعمتهای پایدار و ابدی آن خواهم بود! به وسیله خدا نجات یافتم نه به خاطر ابوبکر و اگر خدا نبود کفتار، رگهای مرا میدرید. خداوند مرا در محل خوبی جای داد و مرا گرامی داشت، همانا خیر نزد او یافت میشود. مرا پیرو بدعت گذاری نخواهید یافت و من مانند آنان بدعت گذار نیستم. بلال به شام رفت، ایامی چند در آن دیار زندگی کرد و سرانجام در بین سالهای 18_21 هجری قمری در زمان خلافت عمر در اثر بیماری طاعون دیده از جهان خاکی فرو بست
هنگامی که هواداران ابوبکر، مردم را به بیعت با وی دعوت میکردند، سراغ بلال آمده (با اطمینان بسیار نسبت به پذیرش) پیشنهاد بیعت دادند.
او با کمال خونسردی، به دور از هیجانات و جریانات زودگذر و از سر شناخت و معرفت، بیعت را نپذیرفت. عمر که شاهد ماجرا بود با عصبانیت گریبان او را گرفت و با لحن تندی گفت: این پاداش ابوبکر است که تو را آزاد ساخت! بلال پاسخ داد: اگر ابوبکر مرا به خاطر خداوند آزاد کرده، برای خدا نیز مرا به اختیار خود واگذارد و اگر برای غیر خدا آزاد کرده، من در اختیار او هستم، هرچه میخواهد بکند، اما هرگز با کسی که پیامبر(ص) او را جانشین نکرده است بیعت نمیکنم و آن که او را جانشین خود قرار داده، پیرویش تا روز قیامت بر گردن ما است. عمر وقتی پاسخ راسخ و سخن صریح بلال را شنید، برآشفت و به او دشنام داده، گفت: «لا ابا لک ...»؛ ای بی پدر دیگر در مدینه نباید بمانی. و این آغاز تبعید بلال از مدینه به شام به خاطر دفاع از امامت و ولایت بود. در آخرین لحظات حضور در شهر رسول خدا(ص) و در کنار دخت پیامبر(ص) و امیر مؤمنان(ع) این اشعار را زمزمه میکرد: «باللّه لا اَبابَکرٍ نجوتُ وَ لو لا اللّه نأمت عَلی اَوْصالی الضَبُعْ»؛(20) به وسیله خدا نجات یافتم نه به خاطر ابوبکر و اگر خدا نبود کفتار، رگهای مرا میدرید. خداوند مرا در محل خوبی جای داد و مرا گرامی داشت، همانا خیر نزد او یافت میشود. مرا پیرو بدعت گذاری نخواهید یافت و من مانند آنان بدعت گذار نیستم. بلال به شام رفت، ایامی چند در آن دیار زندگی کرد و سرانجام در بین سالهای 18_21 هجری قمری در زمان خلافت عمر در اثر بیماری طاعون دیده از جهان خاکی فرو بست و به دیار افلاکی پر کشید. بابُ الصغیر دمشق قبرستان شام است که پیکر پاک بلال را در آغوش خود جای داده و همه روزه زیارتگاه ارادتمندان مسلمان است.
پی نوشت ها : 1. بلال، سخنگوی نهضت پیامبر(ص)، عبدالحمید جودة السحار، ترجمه علی منتظمی، ص4 و 3. 2 .شکول شیخ بهایی، عزیزاللّه کاسب، ص252. 3. تفسیر منسوب به امام عسکری(ع)، ص462؛ علل الشرایع، ص461. 4. عدة الداعی، ص21؛ المحجة البیضاء، ج2، ص310. 5. حجرات، 13؛ یاییها الناس انّا خلقناکم من ذکرٍ و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا اِنَّ اکرمکم عند اللّه اتقیکم. (ر.ک: تفسیر المیزان، ج18، ص325؛ اطیب البیان، ج12، ص231؛ البرهان، ج4، ص210؛ نمونه، ج22، ص196؛ تفسیر القمی، ج1، ص179). 6. انعام، 52؛ و لا تطرد الذین یدعون ربهم بالغداة و العشی یریدون وجهه ما علیک من حسابهم منشی ءٍ و ما من حسابک علیهم منشی ءٍ فتطردهم فتکون من الظالمین. (ر.ک: تفسیر المیزان، ج7، ص99؛ بیان السعاده، ج2، ص132؛ روح المعانی، ج7، ص158). 7. کهف، 28. 8. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج10، ص104؛ عوالم العلوم، ج14، ص308. 9. بحارالانوار، ج83، ص131؛ نهایة الاحکام، ج1، ص422 و 524. 10. تاریخ تحول دولت و خلافت، ص107، نقل از التراتیب الاداریه، ج1، ص79. 11. بحارالانوار، ج84، ص116؛ ر.ک: مجمع الرجال، ج1، ص281. 12. مختصر تاریخ دمشق، ج5، ص261. 13 .شرح نهج البلاغه، ج11، ص198. 14. بحارالانوار، ج104، ص88؛ دلائل الامامه، ص87. 16.همان، ج22، ص499. 17. بلال سخنگوی نهضت پیامبر(ص)، ص3. 18. احقاق الحق، ج19، ص153؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص297؛ بحارالانوار، ج43، ص157. 19.بحارالانوار، ج43، ص158. 20.همان، ص119 (برخورد بلال با خلیفه دوم به گونهای افشاگرانه، تهاجمی و یا نوعی دادخواهی در آن به چشم میخورد؛ گرچه بسیاری جرأت این گونه برخورد را در خود نمیدیدند! به طور مثال روزی عمر به بلال گفت: هنگام اذان نشده است، چرا اذان میگویی؟ و او پاسخ داد: زمانی که تو از الاغ خودت گمراهتر بودی من وقت را میشناختم. نک: مختصر تاریخ دمشق، ج5، ص267). فراوری: محمدی گروه دین تبیان
منبع : پایگاه حوزه یک شنبه 13 شهريور 1390برچسب:, :: 1:15 :: نويسنده : حسین
انواع قلب در سخن پیامبر (ص)
آن قلبی که دلبسته به تنعّمات اخروی است، در نتیجه كار هم كه میكند برای امور اخروی است و میخواهد به پاداش آخرت برسد و به آن هم خواهد رسید. درجات عالیه بهشت را هم به او میدهند، لذّتش را هم میبرد.
رُوِی عَن رَسُولِ الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قال:
اَلْقَلبُ ثَلاثَةُ اَنْوَاعٍ: قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالدُّنْیا وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْعُقْبَی وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْمَوْلَی.وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالدُّنْیا لَهُ الشِّدَّةُ وَ الْبَلاءُ وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْعُقْبَی فَلَهُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَی وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْمَوْلَی فَلَهُ الدُّنْیا وَ الْعُقْبَی وَ الْمَوْلَی.[1]
ترجمه حدیث:روایت از پیغمبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) منقول است كه حضرت فرمودند قلب ها سه نوعند: 1- قلبی كه مشغول و وابسته به دنیا است.2- قلبی كه مشغول به تنعّمات اخروی است.3- قلبی كه وابسته به مولا است. اما آن قلبی كه سرگرم و وابسته به دنیا است، همیشه دچار سختی و گرفتاری است. و آن قلبی كه وابسته به تنعّمات اخروی است به درجات و مراتب بالایی میرسد. و قلبی كه دلبسته به مولا (خدا) است، هم دنیا دارد، هم آخرت را دارد و هم خدا را دارد. امّا دلی كه به لذائذ دنیوی دلبسته شده و سرگرم آن است، این را بداند که همیشه در ناراحتی و گرفتاری است. یعنی حتی لذّت دنیایی را هم نمیبرد. مسائل دنیوی اینگونه است دیگر! به هرچه از دنیا برسد، باز میبیند كمبود دارد و لذا ناراحت است. پیوسته در سختی و گرفتاری است
شرح حدیث:«اَلْقَلبُ ثَلاثَةُ اَنْوَاعٍ»؛ دلها بر سه گونه هستند. اوّل: «قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالدُّنْیا»؛ دلهایی كه وابسته به دنیا هستند. این قلبها در گروی لذائذ دنیا و سرگرم مسائل دنیویاند. دوم: «وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْعُقْبَی»؛ دلها و قلبهایی كه وابسته به آخرتند. یعنی دلبستگیاش به تنعّمات اخرویه است. سوم: «وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْمَوْلَی»؛ سوم آن دلی است كه به مولایش وابسته است! یعنی دلبسته به خدا است. دلش در گروی خدا است. در ادامه، حضرت توضیح میدهند: «وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالدُّنْیا لَهُ الشِّدَّةُ وَ الْبَلاءُ»؛ امّا دلی كه به لذائذ دنیوی دلبسته شده و سرگرم آن است، این را بداند که همیشه در ناراحتی و گرفتاری است. یعنی حتی لذّت دنیایی را هم نمیبرد. مسائل دنیوی اینگونه است دیگر! به هرچه از دنیا برسد، باز میبیند كمبود دارد و لذا ناراحت است. پیوسته در سختی و گرفتاری است. «وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْعُقْبَی فَلَهُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَی»؛ آن قلبی که دلبسته به تنعّمات اخروی است، در نتیجه كار هم كه میكند برای امور اخروی است و میخواهد به پاداش آخرت برسد و به آن هم خواهد رسید. درجات عالیه بهشت را هم به او میدهند، لذّتش را هم میبرد. «وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْمَوْلَی فَلَهُ الدُّنْیا وَ الْعُقْبَی وَ الْمَوْلَی». این یک قاعده کلّی است که دلبستگی به شئ همواره یادآوری آن را در پی دارد. آن دلی كه همیشه دلبسته به خدا است، در نتیجه سه چیز دارد: 1- دنیا دارد. دقّت کنید که مراد از دنیا در اینجا این نیست که به عنوان مثال پول زیادی دارد؛ بلکه به این معنا است که در دنیا هیچ ناراحتی ندارد. در ابتدا فرموده بود قلبی که وابسته به دنیا است، شدّت و بلا دارد. امّا این چنین شخصی نه شدّت دارد نه بلاء. نه نسبت به امور مادّیاش ناراحتی دارد، نه گره كور پیدا میكند كه غصهاش را بخورد. هیچكدام از اینها را پیدا نمیكند. خدا همه چیز را برایش فراهم میكند. چون او سرگرم به خدا است، به تعبیر خودمانی، خدا هم تمام كارهایش را ردیف میكند. 2- در آخرت هم تنعّمات اخرویاش را دارد. 3- بالاتر از همه این است که قرب به خداوند هم پیدا میكند. مراد از مولا در اینجا قرب به خدا است. دلبسته به خدا همیشه به یاد خدا است. ثمرهاش هم این است كه از نظر دنیایی، شدّت و بلا به آن معنا ندارد. از نظر تنعّمات اخروی هم درجات بالا دارد و از نظر الهی هم قرب به خداوند پیدا میكند. گروه دین تبیان
پی نوشت ها : [1]. تحریر المواعظ العددیة،صفحه 245
منبع : پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مجتبی تهرانی یک شنبه 13 شهريور 1390برچسب:, :: 1:0 :: نويسنده : حسین
رژیمی برای کاهش وزن گناهان
خیلی از ما هنگامی که حس می کنیم کمی چاق شده ایم و اضافه وزن داریم سریعا به فکر چاره می افتیم تا وزن خود را کاهش دهیم . اما شاید هرگز فکر نکنیم که گناهان ما چقدر وزن دارد؟ تا چه وزنی نرمال است؟ و چه وزنی از آن ها ما را در بحران قرار خواهد داد؟
ما باید کمی به فکر این گناهان چاق شده مان باشیم اگر کمی بنشینیم و حساب کتاب کنیم تا حدودی می توانیم وزنشان را تخمین بزنیم ، نباید بگذاریم اینقدر رشد کند و چاق شود که نتوانیم تحملش کنیم و کمر انسانیتمان را بشکند . خوب هم می دانیم که دیر یا زود باید برداریمش بر کولمان بگذاریم و راهی سفری پر خوف و خطر شویم ، حالا چطور ممکن است بتوانیم با این غول بی شاخ و دم که سوارمان شده از پلی که به اندازه مو باریک است و به اندازه شمشیر برنده گذشت؟ این امکان ندارد با هیچ محاسبه ریاضی هم جور در نمی آید این سقوط حتمی است. پس هر چه سریعتر باید یا خود ، درمانی برایش پیدا کنیم یا به یک متخصص مراجعه کرده و بخواهیم کمکمان کند . اولین چیزی که لازم است بدان ملتزم شود این است که از افسار گسیختگی خود جلوگیری کند و بدون هیچ قید و شرطی سرگرم لذتهای جسمی و شهوات بدنی نباشد و خود را بزرگتر از آن بداند که زندگی مادی را هدف بپندارد
اما چیزی که حتما باید در دست داشته باشیم ترازوئیست که عملکردمان را با آن ارزیابی کنیم ببینیم در یک زمان مشخص مثلا چقدر کاهش وزن گناه داشته ایم که آن هم مشخص است کتاب خدا و سیره اولیای دینش بهترین سنجش و میزان است.
و یک نکته ای که در این موازین به آن اشاره شده . بسیار هم مورد تأکید است روزه است که در کم کردن قامت نتراشیده گناهان حکم چاقویی تیز را دارد که سریعا آن ها را کنده و جدا می کند . فایده ی روزه، تقواست و آن خود سودی است که عاید خود شما می شود و فایده ی داشتن تقوا مطلبی است که احدی در آن شک ندارد چون هر انسانی به فطرت خود این معنا را درک می کند که اگر بخواهد به عالم طهارت و رفعت متصل شود و به مقام بلند کمال و روحانیت ارتقاء یابد. اولین چیزی که لازم است بدان ملتزم شود این است که از افسار گسیختگی خود جلوگیری کند و بدون هیچ قید و شرطی سرگرم لذتهای جسمی و شهوات بدنی نباشد و خود را بزرگتر از آن بداند که زندگی مادی را هدف بپندارد. سخن کوتاه آنکه از هر چیزی که او را از پروردگار تبارک و تعالی مشغول سازد بپرهیزد و این تقوا تنها از راه روزه و خودداری از شهوات به دست می آید و نزدیکترین راه و مؤثرترین رژیم معنوی و عمومی ترین آن بطوری که همه ی مردم و همه ی اعصار بتوانند از آن بهره مند شوند و نیز هم اهل آخرت از آن رژیم سود ببرد و هم شکم بارگان اهل دنیا عبارت است از خود داری از شهوتی که همه ی مردم در همه ی اعصار متبلوی بدانند و آن عبارت است از شهوت شکم از خوردن و آشامیدن و شهوت جنسی که اگر مدتی از این سه چیز پرهیز کنند و این ورزش را تمرین نمایند به تدریج نیروی خویشتن داری از گناهان در آنان قوت می گیرد و نیز به تدریج بر اراده ی خود مسلط می شوند آنوقت در برابر هر گناهی عنان اختیار از کف نمی دهند و نیز در تقرب به خدای سبحان دچار سستی نمی گردند . چون پر واضح است کسی که خدا را در دعوتش به اجتناب از خوردن و نوشیدن و عمل جنسی که امری مباح است اجابت می کند قهرا ً در اجابت دعوت به اجتناب از گناهان و نا فرمانیها شنواتر و مطیع تر خواهد بود ] (1) وقتی انسان یک ماه کارهای مباح را به فرمان حق تعالی به راحتی ترک می کند پس این قدرت را دارد که حرام را کنار بگذارد؛ هر چه اجتناب از معاصی بیشتر شود و اغیار از خانه ی دل بیرون روند صاحب اصلی که همان پروردگار باشد در آن مسکن می گزیند . القلب حرم الله فلا تسکن فی حرم الله الا الله وقتی دل جایگاه رب شد آنگاه تنها در راستای رضای خالقش گام بر می دارد و این اطاعت محض او را به لقاء الله خواهد رساند . در حدیث معراج است که خداوند فرمود : یا احمد (صلی الله علیه و آله و سلم ) آیا می دانی که میراث روزه چیست ؟ عرض کرد : نه . فرمود : میراث روزه کم خوراکی و کم گویی است سپس فرمود : سکوت مورث حکمت می شود و حکمت مورث معرفت و معرفت مورث یقین است و چون به مرتبه ی یقین برسد باکی ندارد که چگونه بر او می گذرد ! به سختی یا به آسانی . برای او متفاوت نیست و این مقام صاحبان رضاست . (2) مؤمن برای بهره برداری از ماه مبارک رمضان در دو ماه رجب و شعبان روح خود را جلا داده و آماده ی ایستادن برسکوی پرش ( ماه مبارک رمضان ) می شود . از یک طرفی عبادات متنوعی که در ماه مبارک رمضان وارد شده و از طرف دیگر پرهیز از خور و خواب و شهوت ( حتی حلال ) اثر وضعی بسیار مطلوبی بر روح مؤمن می گذارد که مهمترین آن اجتناب از گناه است
در حدیث قدسی در مورد مقام کسانی که به رضای الهی رسیده اند آمده است : هر کس بر وفق رضای من عمل کند مداومت و ملازمت بر سه چیز را به او بدهم اول آنکه با شکری آشنایش می کنم که دیگر مانند شکر دیگران آمیخته با جهل نباشد و قلبش را آنچنان از یاد خودم پر کنم که دیگر جایی برای نسیان در آن نباشد و آنچنان از محبت خودم پر کنم که دیگر جایی برای محبت مخلوقها در آن نماند آنوقت است که وقتی به من محبت می ورزد به او محبت می ورزم و چشم دلش را به سوی جلالم باز می کنم و دیگر هیچ سری از اسرار خلقتم را از او مخفی نمی دارم و در تاریکیهای شب و روز با او راز می گویم آنچنان که دیگر مجالی برای سخن گفتن با مخلوقین و نشست و برخاست با آنان برایش نماند سخن خود و ملائکه ام را به گوشش می شنوانم و با آن اسرار که از خلق خود پوشانده ام آشنایش سازم (3)
نکته ی مهم دیگری که باید به آن توجه کرد تقویت اراده در ماه مبارک رمضان است . اکثر ما بدلیل ضعف در عزم و اراده به معصیت گرفتار شده و به همین جهت از حضرت حق دور می شویم . مؤمن در ماه مبارک رمضان در می یابد و می چشد که نه تنها می تواند از حرام اجتناب کند بلکه حتی اراده ی او چنان قوی می شود که از برخی حلالها نیز چشم پوشی می کند
مؤمن برای بهره برداری از ماه مبارک رمضان در دو ماه رجب و شعبان روح خود را جلا داده و آماده ی ایستادن برسکوی پرش ( ماه مبارک رمضان ) می شود . از یک طرفی عبادات متنوعی که در ماه مبارک رمضان وارد شده و از طرف دیگر پرهیز از خور و خواب و شهوت (حتی حلال) اثر وضعی بسیار مطلوبی بر روح مؤمن می گذارد که مهمترین آن اجتناب از گناه است؛ لذا وقتی ظرف دل مؤمن از نجاست گناه پاک شود و بر این امر استقامت کند کم کم محبت خداوند در چنین دلی جای خواهد گرفت .
نکته ی مهم دیگری که باید به آن توجه کرد تقویت اراده در ماه مبارک رمضان است . اکثر ما بدلیل ضعف در عزم و اراده به معصیت گرفتار شده و به همین جهت از حضرت حق دور می شویم . مؤمن در ماه مبارک رمضان در می یابد و می چشد که نه تنها می تواند از حرام اجتناب کند بلکه حتی اراده ی او چنان قوی می شود که از برخی حلالها نیز چشم پوشی می کند . لذا اگر به حرکت در این مسیر ادامه دهد و بر قوت اراده ی خویش بیافزاید می تواند به بهترین مدارج معنوی و مراتب عالیه ی سلوک رسیده و به قرب حق نائل آید . الهی توفیق عبودیت و بندگی خویش را که کلید رستگاری است نصیب همه ی ما بفرما .
پی نوشت ها : (1) تفسیر المیزان / ج 2 / ص 9 (2) المراقبات / ص 202 (3) تفسیر المیزان / ج 1 / ص 464 فرآوری : محمدی گروه دین تبیان
منبع : وبلاگ سید مصطفی علم خواه جمعه 11 شهريور 1390برچسب:, :: 8:53 :: نويسنده : حسین
برخی از جاذبه های دیدنی و زیبای ایران
ادامه مطلب ... جمعه 11 شهريور 1390برچسب:, :: 8:36 :: نويسنده : حسین
کره شمالی یکی از جهنم های روی زمین است؛ جهنمی منزوی با داشتن اقتصادی بسیار ضعیف که توسط حاکمان کمونیست و آرمانگرایی اداره می شود که سیستم حکومتی خود را مترقی ترین سیستم حکومتی جهان می دانند اما قادر به تامین نیازهای اولیه جمعیت 24 میلیونی ساکن پیونگ یانگ و دیگر شهرها و روستاهای این کشور به خاطر انزوای بین المللی، اقتصاد بسته و ناکارآمد و هزینه کردن در برنامه های نظامی نیستند.
مهارت حاکمان کره شمالی نه در رفع نیازهای مردم بلکه در تبلیغات و پروپاگانداهای سیاسی برای جذب مردم کره به تبعیت کورکورانه از اوامر دیکتاتوری همچون "کیم جونگ ایل" است. حدود ده سال پیش در اثر بروز قحطی در کره شمالی حدود یک میلیون نفر از مردم این کشور جان خود را از دست دادند. کره شمالی برای تامین نیازهای روزانه غذایی اش بشدت به کمک کشورهای دیگر مانند کره جنوبی، چین، ژاپن، روسیه و آمریکا وابسته است و این کمک ها را در قالب توسعه ندادن برنامه های هسته ای اش دریافت می کند، سیاستی که بی شباهت به گدایی نیست.
اخیراً سازمان خواروبار جهانی (فائو) وابسته به سازمان ملل اعلام کرده است که قحطی در کره شمالی بیش از یک چهارم مردم آن کشور را با کمبود شدید مواد غذایی و نیاز مبرم به کمک خارجی مواجه ساخته است. حدود سه سال پیش دولت کره شمالی از یک متخصص پرورش خرگوش در آلمان درخواست کرد تا برای رفع کمبود گوشت در این کشور و مبارزه با قحطی به کره شمالی کمک کند.
"کارل اسژمولينسکی" که به مدت چهل سال در امر پرورش خرگوش فعالیت دارد موفق شده بود گونه ای از یک خرگوش غول پیکر را تولید کند که وزن آن به حدود 10 کیلوگرم می رسد و با توجه به این نکته که تولیدمثل خرگوش بالا بوده و قادر است در سال حدود 60 بچه بدنیا بیاورد، گزینه مناسبی برای کمک به مردم قحطی زده کره شمالی به حساب می آید.
باز جای خوشحالی است که نرخ رشد جمعیت در کره شمالی یکی از پایین ترین نرخ های رشد جمعیت در دنیا (0.5 درصد در سال) است و در میان 190 کشور در رده 150 ام قرار دارد و گرنه معلوم نبود اگر مردمان کره شمالی مانند برخی از ساکنین کشورهای آفریقایی که در تولید مثل با خرگوش مسابقه گذاشته اند وضعیت قحطی تا چد فاجعه بار می شد!
منبع: dadna.ir
چهار شنبه 9 شهريور 1390برچسب:, :: 9:32 :: نويسنده : حسین
شرط بهشت و تنها شرط جهنم/ جزء بیست و چهارم
در بیست و چهارمین قسمت از سلسله مقالات «معارفی از قرآن کریم» آیاتی از جزء بیست و چهارم را محور بحث قرار داده و به بیان معارفی از آن می پردازیم. سعی ما بر این است که قرآن عزیز را به شکلی محسوس تر ببینیم و به شکلی کاربردی تر در زندگی خود وارد کنیم که آن کتابی است برای هدایت و سعادت تمام انسانها. رفتار عجیبی که منکران قیامت دارندوَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَةِ وَ إِذَا ذُكِرَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ(45- زمر) هنگامى كه خدا به یگانگى یاد مىشود دلهاى كسانى كه به آخرت ایمان ندارند گرفتار نفرت مىشود و هنگامى كه یاد غیر خدا مىشود، شادمان مىگردند.
گاه انسان چنان به زشتی ها خو مىگیرد و از پاكی ها بیگانه مىشود كه از شنیدن نام حق ناراحت و از شنیدن باطل مسرور و شاد مىگردد، در برابر خداوندى كه آفریننده عالم هستى است سر تعظیم فرود نمىآورد، اما در برابر قطعه سنگ و چوبى كه خود ساخته و یا انسان و موجوداتى همانند خود زانو مىزند و تعظیم مىكند
آیه گزارشی از رفتار کسانی است که ایمانی به آخرت ندارند و زندگی را خلاصه در همین چند روزه دنیا می دانند و بس(1). این عده کسانی اند که وقتی در پیش آنها سخن از خدا و دین و احکام و معارف آن شود چندششان شده و حالت تنفر سراسر وجودشان را می گیرد و اگر با آنها سخن از دنیا و راههای ارضای خواسته های نفس گفته شد فورا شادمان گشته و سرور و خوشحالی وجودشان را در بر می گیرد. سرچشمه بدبختى این گروه دو چیز بوده است انكار اصل توحید و عدم ایمان به آخرت
گاه انسان چنان به زشتی ها خو مىگیرد و از پاكی ها بیگانه مىشود كه از شنیدن نام حق ناراحت و از شنیدن باطل مسرور و شاد مىگردد، در برابر خداوندى كه آفریننده عالم هستى است سر تعظیم فرود نمىآورد، اما در برابر قطعه سنگ و چوبى كه خود ساخته و یا انسان و موجوداتى همانند خود زانو مىزند و تعظیم مىكند.
شبیه این معنى در آیه 46 سوره اسراء نیز آمده است:«وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى أَدْبارِهِمْ نُفُوراً؛ هنگامى كه پروردگارت را در قرآن به وحدانیت یاد مىكنى فرار مىكنند.» از این آیه به خوبى استفاده مىشود كه سرچشمه بدبختى این گروه دو چیز بوده است انكار اصل توحید و عدم ایمان به آخرت.(2)
امان از انسان ناشکر و نمک نشناسفَإِذَا مَسَّ الْانسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثمَُّ إِذَا خَوَّلْنَهُ نِعْمَةً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلىَ عِلْمِ بَلْ هِىَ فِتْنَةٌ وَ لَاكِنَّ أَكْثرََهُمْ لَا یَعْلَمُونَ(49- زمر) وقتى انسان گرفتار زیان مىشود، ما را مىخواند و هنگامى كه ما از جانب خود نعمتى به او مىدهیم [به جای شکر گزاری] مىگوید: این با تلاش و درایت خودم به دست آمده است؛ در حالی که آن نعمت وسیله ای برای امتحان او بود و بیشتر مردم از واقعیت بی خبرند. این آیه به یکی از ویژگیهای طبیعت انسانی اشاره می کند كه به پیروى هواى نفس گرایش دارد و به نعمتهاى مادى و اسباب ظاهرى پیرامونش مغرور است و فراموشكار نیز هست؛ که هر وقت دچار گرفتارى می شود رو به خدا کرده و او را به خلوص مىخواند ولی همینکه پروردگارش نعمتى به او داده و او را از گرفتاری خلاص می کند فورا آن نعمت را به خودش نسبت مىدهد و مىگوید: «هنر خودم بود» و پروردگارش را فراموش مىكند و نمىداند كه همین خود وسیله ای است كه با آن امتحانش مىكنند.(3) بخشش در آیه مورد بحث در صورتی است که گنهکار توبه کرده باشد که اگر فرد گنهکار به واقع توبه کرد وعده خدا در حقش عملی شده و گناه او هر چه که باشد بخشیده می شود حتی اگر شرک باشد؛ اما اگر توبه ای در کار نبود خدا ممکن است از برخی گناهان او در گذرد که بی تردید شرک جزء آنها نخواهد بود
دو نکته:1. انسان هم دارای طبیعت است و هم دارای فطرت. طبع و طبیعت او ریشه در جنبه مادی و خاکی او دارد(4) ولی فطرت او متعلق به عالم بالا و آن جنبه ملکوتی اوست.(5) بنابراین هر چه که برای انسان طبیعی و مربوط به طبیعت او می شود اگر تحت مدیریت وحی و فطرت در نیاید عامل سقوط و هلاکت انسان می شود. یکی از این طبیعی ها همین حالت است که در آیه به آن اشاره شد.
2. انسان باید تمام داشته های خود را نعمت الهی دانسته و شکرگزار او باشد و نیز بداند که داده های خدا جنبه آزمون و امتحان هم دارد که اگر با مصرف درست آنها در مواردی که رضای الهی در آن است شکر آن را بجا آورد علاوه بر حل مشکل دنیائیش، بهشت خود را هم آباد کرده است و اگر به محض دریافت نعمت، دهنده آن را فراموش کرد و در مسیر کفر و ناسپاسی قدم گذاشت؛ همان نعمت تبدیل به نقمت شده و جهنم او را شعله ور می کند. بندگان خدا! از رحمت او مأیوس نشویدقُلْ یَاعِبَادِىَ الَّذِینَ أَسْرَفُواْ عَلىَ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ(53- زمر) بگو: اى بندگان من كه [با ارتكاب گناه] بر خود ستم کرده اید! از رحمت خدا نومید نشوید که یقیناً خدا همه گناهان را مىآمرزد زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است خداوند متعال در این آیات راه بازگشت را توأم با امیدوارى به روى همه گنه كاران مىگشاید و با لحنى آكنده از نهایت لطف و محبت آغوش رحمتش را به رویشان باز كرده و فرمان عفو آنها را صادر نموده است.
دقت در تعبیرات این آیه نشان مىدهد كه از امیدبخشترین آیات قرآن مجید نسبت به همه گنهكاران است. فراگیری و گستردگى آن به حدى است كه طبق روایتى امیر مؤمنان على علیه السلام فرمود: در تمام قرآن آیهاى وسیعتر از این آیه نیست.(6)
«زُمَر» که نام همین سوره هم هست جمع «زُمرة» است و زمره به معنای جماعت و گروهی از مردم است؛ بنابراین معنای آیات مورد بحث این می شود: که منکر شدند و کفر ورزیدند را به صورت گروه گروه به سمت جهنم می برند و در مقابل کسانی که اهل تقوا و خداترسی بودند را هم دسته دسته ساماندهی کرده و به سوی بهشت حرکت می دهند
دو نکته مهم
1. با استناد به جمله « إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا» ثابت می شود که خداوند هر گناهی اعم از صغیره و کبیره را بخشیده و مشمول غفران خود می کند. 2. با مقایسه این آیه با آیه 48 سوره نساء که می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَكَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ یَشاءُ؛ خداوند شرك را نمىبخشد، اما كمتر از آن را براى هر كس كه بخواهد مىبخشد.» فهمیده می شود که بخشش در آیه مورد بحث در صورتی است که گنهکار توبه کرده باشد که اگر فرد گنهکار به واقع توبه کرد وعده خدا در حقش عملی شده و گناه او هر چه که باشد بخشیده می شود حتی اگر شرک باشد؛ اما اگر توبه ای در کار نبود خدا ممکن است از برخی گناهان او در گذرد که بی تردید شرک جزء آنها نخواهد بود.(7) یکی را «بدرقه» ؛ یکی را «هِی» می کنندوَ سِیقَ الَّذِینَ كَفَرُواْ إِلىَ جَهَنَّمَ زُمَرًا ... وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْاْ رَبهَُّمْ إِلىَ الْجَنَّةِ زُمَرًا ... (73- زمر) « سِیقَ» ماضی مجهول فعل «سَاقَ» و از ریشه «سَوق» است و معنای آن حرکت دادن از پشت سر است.(8) از این رو به کسی که حیوانات را از پشت می راند تا حرکت کنند «سائق» گفته می شود.(9) بی تردید در روزی که حقیقت ظهور می کند کسانی که عمری به دین خدا احترام گذاشتند؛ احترام خواهند دید و آنان که تا توانستند دین خدا را مسخره کردند و از هیچ بی احترامی نسبت به آن دریغ نورزیدند، جز خفت و خواری چیزی نصیبشان نمی شود
«زُمَر» که نام همین سوره هم هست جمع «زُمرة» است و زمره به معنای جماعت و گروهی از مردم است(10)؛ بنابراین معنای آیات مورد بحث این می شود: که منکر شدند و کفر ورزیدند را به صورت گروه گروه به سمت جهنم می برند و در مقابل کسانی که اهل تقوا و خداترسی بودند را هم دسته دسته ساماندهی کرده و به سوی بهشت حرکت می دهند.
نکته قابل توجه این است که برای هر دو دسته از فعل « سِیقَ» استفاده کرده است؛ آیا این بدان معناست که طرز حرکت و انتقال این دو گروه به بهشت و جهنم به یک سبک و سیاق است؟ یا هر یک از این دو طایفه را با سبک و سیاق متناسب با آنها به سمت جایگاه و محل استقرارشان حرکت می دهند؟ پاسخ روشن است؛ بی تردید در روزی که حقیقت ظهور می کند کسانی که عمری به دین خدا احترام گذاشتند؛ احترام خواهند دید(11) و آنان که تا توانستند دین خدا را مسخره کردند و از هیچ بی احترامی نسبت به آن دریغ نورزیدند، جز خفت و خواری چیزی نصیبشان نمی شود(12) پس معنای « سِیقَ» برای کافران و مؤمنان متفاوت خواهد بود. « سِیقَ» برای کافران یعنی آنها را همچون حیوان از پشت سر هِی کرده و به جهنم می ریزند(13) و « سِیقَ» برای مومنان یعنی آنها را در کمال عزت و احترام بدرقه کرده و با تشریفات خاصی تا بهشت مشایعت می کنند. ورود به جهنم و تحمل عذاب آخرت تنها یک شرط دارد و آن اینکه انسان نافرمانی خدا را کرده و مرتکب گناه شود؛ ولی ورود به بهشت دارای دو شرط است: یکی ایمان و دیگری عمل صالح و در تحقق این شروط هم به هیچ وجه جنسیت مطرح نیست
دو شرط بهشت در کنار تنها شرط جهنممَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً فَلَا یجُْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثىَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئكَ یَدْخُلُونَ الجَْنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیرِْ حِسَابٍ(40- غافر) هر كه بدى كند جز به مانند آن كیفر نیابد، و از مردان یا زنان كسانى كه كار شایسته انجام دهند در حالى كه مؤمن باشند، آنان در بهشت درآیند و در آن بىحسابْ روزى یابند. پیام آیه این است: كسى كه در دنیا عمل ناپسندی انجام دهد، در آخرت فقط مثل همان عمل جزای او خواهد بود؛ یعنى جزایى كه او را بد حال و گرفتار كند و كسى كه عمل صالحى انجام دهد، چه مرد باشد و چه زن، به شرطى كه ایمان هم داشته باشد، در آخرت داخل بهشت گشته و در آن رزقى بىحساب خواهند داشت.(14) اما برداشتی که از این آیه ممکن است و روا این است که ورود به جهنم و تحمل عذاب آخرت تنها یک شرط دارد و آن اینکه انسان نافرمانی خدا را کرده و مرتکب گناه شود؛ ولی ورود به بهشت دارای دو شرط است: یکی ایمان و دیگری عمل صالح و در تحقق این شروط هم به هیچ وجه جنسیت مطرح نیست.
پی نوشت ها : (1) إِنْ هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثینَ (37- مؤمنون) (2) نمونه ج19 ص476-487 (3)المیزان ج17 ص273 (4) هُوَ الَّذی خَلَقَكُمْ مِنْ طینٍ (2- انعام) (5) فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی (29- حجر) (6) تفسیر نورالثقلین ج4 ص491 (7) برای مطالعه بیشتر به مقاله «بخشش؛ بدون توبه» رجوع کنید (8) التحقیق فی كلمات القرآن الكریم ج5، ص271 (9) لسان العرب ج10 ص166 (10) مجمع البحرین ج3 ص318 (11) قَالَ لهَُمْ خَزَنَتهَُا سَلَامٌ عَلَیْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَلِدِینَ(73- زمر) و نیز آیه 8 سوره تحریم (12) آیه 27 سوره نحل (13) این برخورد با کسانی که «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» هستند امر عجیب و دور از ذهنی نخواهد بود. (14) المیزان ج17 ص332
امید پیشگر بخش قرآن تبیان سه رکن اساسی انتظار حقیقی
کسی میتواند مدّعی انتظار فرج و آمادگی عملی ظهور منجی شود که توانسته باشد با کسب تقوا، یعنی انجام واجبات و اجتناب از محرّمات، رضایت امام زمان«ارواحنافداه» را تحصیل نماید و علاوه بر آن، حاضر باشد تمام تعلّقات مادی خویش را در راه اسلام و جهان شمولی این دین مبین فدا کند.
انتظار فرج یک فضیلت فراموش شده در جامعه است
آیت الله مظاهری در ادامه سلسله جلسات دروس اخلاق با اشاره به فراموششدن فضیلت انتظار فرج در عصر حاضر، تأکید کرد: جامعهای که آلوده به فساد اخلاقی است نمیتواند ادعای تشیع کند و انتظار فرج در چنین اجتماعی، یک فضیلت فراموش شده است. مقصود از انتظار فرج، انتظار برای برافراشته شدن پرچم اسلام که همان پرچم عدالت و حقیقت است، در سراسر عالم، بهدست شیعیان راستین و به رهبری حضرت ولی عصر«ارواحنافداه» است و چنین انتظاری که از والاترین ثوابها برخوردار است، با تلاش و کوشش منتظران حقیقت مییابد. بدیهی است که همه آدمیان ـ با هر دین و مذهبی وقتی بدانند با امر فرج، عدالت اجتماعی سرتاسر جهان را فرا میگیرد و دنیا از هرگونه ظلم، غمّ، غصّه و اضطراب عاری میشود، به آن علاقهمند میشوند؛ ولی این علاقهمندی که برای کفّار نیز ممکن است رخ دهد، کافی نیست و انتظار فرج حقیقی محتاج تحقق سه رکن «اعتقاد»، «شعار» و «عمل» است. جامعه فعلی از لحاظ اعتقاد به مبانی تشیع و نیز از حیث تعظیم شعائر از طریق برگزاری جشنها در اعیاد و یا برگزاری مراسم عزاداری و نظائر آن، وضعیت نسبتاً مطلوبی دارد، امّا متأسّفانه آمادگی عملی برای ظهور حضرت ولی عصر«ارواحنافداه» در جامعه دیده نمیشود. کسی میتواند مدّعی انتظار فرج و آمادگی عملی ظهور منجی شود که توانسته باشد با کسب تقوا، یعنی انجام واجبات و اجتناب از محرّمات، رضایت امام زمان«ارواحنافداه» را تحصیل نماید و علاوه بر آن، حاضر باشد تمام تعلّقات مادی خویش را در راه اسلام و جهان شمولی این دین مبین فدا کند. بدیهی است که همه آدمیان ـ با هر دین و مذهبی وقتی بدانند با امر فرج، عدالت اجتماعی سرتاسر جهان را فرا میگیرد و دنیا از هرگونه ظلم، غمّ، غصّه و اضطراب عاری میشود، به آن علاقهمند میشوند؛ ولی این علاقهمندی که برای کفّار نیز ممکن است رخ دهد، کافی نیست و انتظار فرج حقیقی محتاج تحقق سه رکن «اعتقاد»، «شعار» و «عمل» است
جامعهای که آلوده به فساد اخلاقی است و مردم آن حتّی در جشنهای مهدوی، مرتکب گناهانی نظیر اختلاط بین زن و مرد و نگاههای آلوده میشوند، و جامعهای که افراد آن مبتلا به گناهان بزرگی همچون دروغ، غیبت، تهمت، تظاهر و ریا بوده و نه تنها حاضر به نثار اموال و اولاد خویش در راه اسلام نیستند، بلکه در پرداخت خمس و زکات و دیون واجب مالی نیز کوتاهی مینمایند، نمیتواند ادعای تشیع کند و «انتظار فرج» در چنین اجتماعی، یک فضیلت فراموش شده است.
هر زمانی که جامعه رنگ تقوا به خود بگیرد و مردم علاوه بر اجتناب از گناه و مداومت به انجام همه واجبات، قانون مواسات را در بین خود حاکم سازند و از همدیگر دستگیری نمایند، قاعده لطف پروردگار متعال اقتضاء میکند که فرج حاصل شده و حضرت ولی عصر«ارواحنافداه» ظهور فرمایند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در ابتدای زمان حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران، جامعه به صورت یک پارچه آماده ظهور شد و در آن زمان، احساس میشد که ظهور نزدیک است. امّا پس از مدّتی با رخنه سه فساد اخلاقی، اداری و اقتصادی در بدنه جمهوری اسلامی و در بین مردم، زمینه ظهور حضرت ولی عصر «ارواحنافداه» از بین رفت. حضرت بقیة الله الاعظم «ارواحنافداه» برای اصلاح جهان نیاز به یارانی صالح دارند، همچنان که برای برقراری عدالت اجتماعی، افرادی عادل، متّقی و حقیقتخواه، باید به یاری ایشان بشتابند و بدیهی است که با کسانی که خود، مفسد و ظالم و حقیقت ستیز هستند، اطلاح عالم و بسط عدالت و گسترش حقیقت، امکانپذیر نیست. و از این رو تا زمانی که منتظران فرج، صالح، متّقی و عادل نشوند، ظهور آن حضرت تحقّق نخواهد یافت. خدای تعالی با بیان نورانی «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات»، ایمان و تقوا را به عنوان زیر بنا و روبنا، دو شرط اساسی برای دستیابی شیعیان به حکومت جهانی و برقراری عدالت و امنیت اجتماعی توسط آنان بر میشمرد و تأکید میفرماید که حضور شیعیان در حکومت سرتاسری اهل بیت«علیهمالسّلام» که عاری از ظلم، تبعیض، فساد، فقر، اضطراب و ناامنی است، نیاز به لیاقت و زمینهسازی دارد و با زیربنای ایمان و روبنای تقوا حاصل میگردد. جامعهای لایق میزبانی از حکومت جهانی اهل بیت«علیهمالسّلام» است که افراد آن با هم متّحد باشند و با غیبت، تهمت، شایعه و اهانت، به دشمنی با یکدیگر نپردازند تا بتوانند با اتّحاد و یکپارچگی، حکومت حضرت ولی عصر«ارواحنافداه» را اداره نمایند. حضرت آیت الله مظاهری با تفسیر آیه شریفه «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصَّالِحُونَ»، شیعیان حقیقی و افراد صالح و شایسته را وارث کره زمین برشمرد و افزود: شیعیان راستین که به صورت توأمان به قرآن و عترت تمسّک میجویند و به خصوص از نظر عملی، به دستورات انسانساز قرآن کریم توجّه کرده و پیرو اهل بیت«علیهمالسّلام» هستند و در حدّ توان، کردار و گفتار خود را به اعمال اهل بیت«علیهمالسّلام» شبیه میسازند، وارثان و تمکّنیافتگان آینده جهانی خواهند بود. کسی که خود را شریک غم و اندوه دیگران نمیداند و با وجود مشکلات فراوان معیشتی و معضلات اجتماعی و ناهنجاریهای روحی و اخلاقی در وضع کنونی، با خودخواهی به فکر زندگی خود و اطرافیان خود است، افکار و اعمال او به اهل بیت عصمت و طهارت«علیهمالسّلام» شباهتی ندارد و در زمره شیعیان امیرالمؤمنین«علیهالسّلام» محسوب نمیشود. مردم از نظر معیشتی در تنگناهای فراوانی قرار دارند و بدون شک در بسیاری از موارد، محتاج نان شب و مایحتاج اولیه زندگی هستند، ازدواج جوانان با موانع فراوانی مواجه است و مفاسد متعدّدی را به همراه دارد و بیکاریهای گسترده، مایه گسترش فساد و جرم شده است و طبعاً این جامعه با این معضلات، آماده و مهیای ظهور نیست. اگر در جامعه، قانون مواسات و روحیه تعاون و دیگر گرایی، جایگزین خودخواهی، خودمحوری و تجمّل گرایی شود و مسئولان بهجای دعواهای سیاسی و کارهای شعاری، به مشکلات اقتصادی مردم به نحو صحیح رسیدگی کنند، بسیاری از معضلات معیشتی به سرعت برطرف خواهد شد و در این صورت، انتظار فرج، معنای دیگری مییابد و نسل جوان، از روی سرخوردگی و ناامیدی به موضوع انتظار فرج نگاه نخواهد کرد. کسی که خود را شریک غم و اندوه دیگران نمیداند و با وجود مشکلات فراوان معیشتی و معضلات اجتماعی و ناهنجاریهای روحی و اخلاقی در وضع کنونی، با خودخواهی به فکر زندگی خود و اطرافیان خود است، افکار و اعمال او به اهل بیت عصمت و طهارت«علیهمالسّلام» شباهتی ندارد و در زمره شیعیان امیرالمؤمنین«علیهالسّلام» محسوب نمیشود
اگر به مردم خدمت نمیکنید و به رفع معضلات معیشتی آنان نمیپردازید، لااقل مردم را تحقیر نکنید و در کارهای آنان مانع ایجاد نکنید.
امام زمان«ارواحنا فداه»با معجزه و خرق عادت، بر کره زمین مسلّط شده و حکومت جهانی تشکیل خواهند داد، اما در اداره حکومت عادلانه خویش از معجزه و خرق عادت بهره نمیگیرند، بلکه با اجرای دقیق احکام و قوانین جامع و مترقّی اسلام، حکومت قرآنی تشکیل میدهند و همه معضلات اقتصادی، معیشتی و اخلاقی جهان را رفع کرده و امنیت ظاهری و باطنی و زندگی عاری از ظلم، تبعیض، فقر، عزوبت، غم، غصه، نگرانی، دلهره و اضطراب برای همه جهانیان به ارمغان میآورند. حضرت ولیعصر«ارواحنافداه» نه در تصرّف کره زمین و نه در اداره حکومت، از جنگ، خونریزی، قتل عام، بمب اتم و سلاحهای کشتار جمعی و روشهای سیاست بازانه بهره نمیگیرند. برخی روایات جعلی و نادرست در طول تاریخ به تحریف ظهور و حوادث مربوط به آن پرداختهاند و چهره متفاوت و نادرستی از شیعیان و حضرت ولیعصر«ارواحنافداه» معرّفی نمودهاند که شیعیان در این خصوص باید به جعلی بودن اینگونه روایات توجّه داشته باشند. بخش مهدویت تبیان
منبع : خبر گزاری رسا
دور دنيا به صورت پياده در چند ساعت پيموده مي شود؟
فضیلت صلوات در ماه مبارک
در رابطه با صلوات بر پیامبر و اهل بیتشان تاکیدات فراوانی وارد شده است. معناى صلوات دادن بر رسول خدا آن است كه خدایا رحمتت را بر پیامبر و آل پیامبر نازل فرما. وقتى این رحمت بر حضرت نازل شد به دیگران هم مى رسد چون او مجراى فیض است. در قیامت اعمال انسان را با یك واحد مخصوصى مى سنجند، نه با اجرام مادى و امثال آن در دنیا انسان اگر خواسته باشد متاع مادى را بسنجد آن را با یك ترازوى خاصّ مادّى توزین مى كند مثلاً درجه حرارت را با میزان مخصوص آن، شیى كیلویى را با كیلو، در مسائل ادبى اگر خواستند شعرى را بسنجند با یك وزن خاصى مى سنجند. حال این سوال مطرح که اعمال ما را كه در قیامت با چه واحدى مى سنجند؟ آیا اعمال ما را با سنگ و متر و عدد و رقم مى سنجند؟ كه چقدر عبادت كردیم یا واحد وزن در قیامت چیز دیگرى است ؟ قرآن مى فرماید: والوزن یومئذ الحق(اعراف آیه8)، یعنى در قیامت اعمال را با حق مى سنجند كه مشخص شود چه عملى حق داشت و چه عملى از حق بى بهره بود؛ لذا در قرآن كریم وقتى سخن از توزین اعمال مطرح است مى فرماید: آنان كه اعمالشان سنگین است . اهل سعادتند و آنان كه اعمالشان سبك است ، از سعادت محروم اند. یعنى این واحد را كه حق است عده اى دارند و عده اى ندارند. در بیانات امیرالمؤمنین(علیه السلام)آمده است، چه این كه در بیان رسول الله(صلى الله علیه وآله)هم رسیده است كه حضرتش فرمود: بنابراین درودهاى ما چیزى نیست كه حضرت (صلی الله علیه و آله) از آن به كمال برسند، اما براى خود ما یك تقربى است كه ما از آن راه به كمال نائل مى شویم
«زِنُوا قَبْلَ أنْ تُوزَنوا» (2) روزى مى رسد كه انسانها را وزن مى كنند كه كدام انسان سبك و كدام انسان سنگین است. كمال انسان به عقل و معارف عقلى اوست، خود را با یك میزانى كه خدا نازل كرده است بسنجد، با میزان قرآن كریم و با وزنى كه حق است. و تشخیص این كار كه انسان بفهمد روى حقیقت كار مى كند یا خیر، خیلى دشوار نیست . در سفینة البحار از عیون اخبار الرضا چنین نقل مى كند: امام رضا علیه السلام فرمود: هر كس توانایى نداشته باشد كه كفاره گناهان خود را بدهد، پس باید بر محمد و آل او زیاد صلوات بفرستد؛ به درستى كه صلوات گناهان را به تمام معنا از بین مى برد.(3) مفهوم خطبه حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) که فرمود در ماه مبارك رمضان هر كس بیشتر بر من صلوات بفرستد خدا ترازوى او را سنگین مى كند این است که صلواتى را كه ما مى فرستیم از طرف ما نسبت به حضرت كمالى عائد نمى شود. خداى سبحان كمالات لائق را به آن حضرت (صلی الله علیه و آله) مرحمت كرد و مى كند، ما آن چیزى را كه از خداى سبحان مسئلت مى كنیم ، بعنوان یك علت فاعلى و واسطه در فیض سبب خیر نخواهیم بود كه پیامبر بوسیله درود ما كامل بشوند، بلكه بوسیله درود ما كمالاتشان ظاهر مى شود و علت فیاضه اش خداى سبحان است . از ما خیرى به آن حضرت (صلی الله علیه و اله ) نمى رسد، چون هر چه ما داریم محصول تربیت ایشان است . مثل یك باغبانى كه در روزه عید دسته گلى از باغ صاحب باغ داده است ؟ ما به هر كه برسیم ، گلهائى است كه بوستان رسول خدا - علیه آلاف التحیه و الثناء - نصیب ما شده است ؛ اگر هم یك دسته گلى مى چینیم و به حضرتش تقدیم مى كنیم از باغ او است . بنابراین درودهاى ما چیزى نیست كه حضرت (صلی الله علیه و آله) از آن به كمال برسند، اما براى خود ما یك تقربى است كه ما از آن راه به كمال نائل مى شویم . لذا على - علیه السلام - فرمود هرگاه حاجتى داشتید، دعائى كردید. چیزى از خدا خواستید، همراه با آن یا بعدا صلوات بر پیامبر را فراموش نكنید(4) .زیرا صلوات بر آن حضرت یك دعائى مستجاب است ، و چون همراه صلوات حاجت خود را خواستید، خداى سبحان این چنین نیست كه یكى را برآورده كند و دیگرى را برآورده نكند؛ لذا گفتند اگر خواستید دعا كنید او از خداى سبحان را درود بر پیامبر را مسئلت كنید تا در پرتو این صلوات كه یك دعائى است مستجاب ، سائر دعاها هم مستجاب بشود. لذا در برنامه هاى آموزنده امام سجاد - سلام الله علیه - كه مثل اعلاى نیایش و دعا را به ما مى آموزاند، در بسیارى از فرازهاى ادعیه ایشان صلوات بچشم مى خورد. هر مطلبى را كه آن حضرت از خدا مى خواهند قبل و بعدش صلوات است چون آن اول و این آخر را خداوند مستجاب مى كند بین آن ها را هم مستجاب خواهد فرمود. این صلوات را كه خدا و ملائكه بر پیامبر مى فرستند بر مؤمنین هم مى فرستند این مؤمن چه مقامى دارد كه خداى سبحان بر او صلوات مى فرستد. در سوره مباركه احزاب آمده است که هو الذى یصل علیكم و ملائكته لیخرجكم من الظلمات الى النور (احزاب 43). خدا و ملائكه او بر شما صلوات مى فرستند تا شما را از تاریكى ها به نور هدایت فرماید. مؤ من به جائى مى رسد كه خدا و ملائكه او بروى صلوات مى فرستند، تا او را نورانى كنند. اگر كسى از این راه نور گرفت ، هم راه خود را مى بیند و هم راه را به دیگران نشان مى دهد؛و اگر از این راه نور نگرفت ، نه راه خود را مى بیند و نه مى تواند راهنماى دیگران باشد
مؤ من به جائى مى رسد كه خدا بر او صلوات مى فرستد تا او را به فضاى نور منتقل كند. خداوند بر شما صلوات مى فرستد و فرشتگان او نیز، تا شما را از ظلمت ها به نور بیرون بیاورند. معلوم مى شود صلوات خدا بر مومنین یعنى نورانى كردن و اگر این فیض قطع بشود و خدا بر كسى صلوات نفرستد، یعنى در ظلمت ماندن . ما باید خود را با این معیار وزن كنیم . ببینیم از صلوات خدا بهره مى بریم یا خیر؟ بدانیم هر جا كه لغزیدیم و گرفتار گناه شدیم در آن حال صلوات فرشتگان خدا نصیب ما نشده است ؛و هر لحظه كه توفیق اطاعت و انجام تكالیف شرعى نصیب ما شد، از احكام و آداب عبادات كم و بیش به اسرار عبادات راه پیدا كردیم ، بفهیم به اینكه صلوات خدا و فرشتگان خدا و فرشتگان خدا نصیب ما شده است .
این مقام شامخ مؤ من است كه مؤ من به جائى مى رسد كه خدا و ملائكه او بروى صلوات مى فرستند، تا او را نورانى كنند. اگر كسى از این راه نور گرفت ، هم راه خود را مى بیند و هم راه را به دیگران نشان مى دهد؛و اگر از این راه نور نگرفت ، نه راه خود را مى بیند و نه مى تواند راهنماى دیگران باشد. پس بیاییم در این ماه عزیز صلوات بسیار بر پیامبر و اهل بیت بفرستیم تا از فیض دنیا و آخرتی آن، برآورده شدن حوایج دنیایی، نجات از تاریکی ها و رسیدن به نور و سنگین شدن اعمالمان در قیامت بی نصیب نمانیم.
پی نوشت ها: 1.وسائل الشیعة ج : 10 ص : 314 2.قال على - علیه السلام - زنوا انفسكم من قبل ان توزنوا وحاسبوها من قبل ان تحاسبوا و تنفسوا قبل ضیق الخناق و انقاد و اقبل عنف السیاق . نهج البلاغه ، خطبه 90. 3. سفینة البحار ج 5، ص 170 4. بحار الانوار، ج 94، ص 54، و ج 2، ص 491، خبر 2-1 و ج 93، ص 316 -311؛ثواب الاعمال ، ص 312؛كنز العمال ، خبر 3988.
منابع: _ اسرار عبادات آیه الله جوادى آملى _ آیین رمضان؛ مناسبتها، احکام، ادعیه و آداب معاونت آموزش و تحقیقات بعثه مقام معظّم رهبرى سایت لیله القدر فرآوری: رهنما بخش عترت و سیره تبیان
و من اكثر فیه من الصلوه على ثقل الله میزانه یوم تخفف فیه الموازین (1) هر كس در این ماه بر من زیاد صلوات بفرستد ترازوى اعمالش سنگین خواهد شد، روزى كه ترازوى اعمال بسیارى از مردم سبك مى شود.
امکان ارتباط انسان با جن
جن یک موجود خیالی نیست. یک موجود واقعی مادی است که ارتباط با او امکان پذیر است. عده ای هم با او ارتباط برقرار کرده اند. اگرچه از روزگاران قدیم بین انسان و جن، شیوه های مختلفی از روابط تصور می شده است، اما ما تنها شیوه هایی را که در روایات معتبر آمده است می توانیم بپذیریم .
مفهوم و ماهیت جنّ مفهوم واژه جنّاین کلمه 21 بار در قرآن مجید آمده است. جن در لغت به معناى پوشیدگى و پنهانى است و از آتش[1] و یا آمیختهاى از آتش[2] آفریده شده است. جن در عرف قرآن موجودى است با شعور و اراده که به اقتضاى طبیعتش از حواس بشر پوشیده مىباشد و در شرایط عادى، قابل درک حسى نیست. او مانند انسان، مکلف است و در آخرت برانگیخته مىشود. او مىتواند مطیع یا عاصى، مؤمن یا مشرک و… باشد.[3]
ماهیت جنّجن همانند انسان داراى روح و بدن است و داراى شعور و اراده و حرکت مىباشد. برخى از آنها مرد و برخى دیگر زن هستند، تولید مثل مىکنند و مکلف و مسئول مىباشند. در زندگى آنان مرگ و زندگى جریان دارد و از ایمان و کفر برخورداراند، و مؤمنین آنها در خدمت ائمه(ع) بوده و انسانهای مؤمن و شیعه را برادر خود میخوانند[5]. [6] جن چون شیطان داراى محدودهاى از قدرت است. از جمله مىتواند با سرعت زیاد کارهاى خارق العاده انجام دهد. جن گرچه از نظر قدرت فکرى ضعیف است، ولى قدرت تحریکى او زیاد است، او مىتواند بارسنگینى را در کمترین زمان جابهجا کند. درک او، درکى عقلى و قوى نیست و حداکثر خیالى و وهمى است و از آیات قرآن مادى بودن جن (مانند انسان) استفاده مىشود
بنابراین جن از موجودات واقعی است که برای هدایتشان رسولانی فرستاده شده است[7] و همچون انسان، مأمور به عبادت خداوند هستند[8] و در اثر اطاعت و یا سرپیچی از دستورات خدا، به گروه کافر و مسلمان تقسیم می شوند.[9] ابلیس نیز که در داستان خلقت، بر آدم سجده نکرد از طایفه جنیان بود[10].[11]
درباره هدف آفرینش انسان و جن در آیات قرآن بیانات مختلفی آمده از جمله: «من جن و انس را نیافریدم مگر این که مرا پرستش کنند»[12]
توانایی جنجن چون شیطان داراى محدودهاى از قدرت است. از جمله مىتواند با سرعت زیاد کارهاى خارق العاده انجام دهد. جن گرچه از نظر قدرت فکرى ضعیف است، ولى قدرت تحریکى او زیاد است، او مىتواند بار سنگینى را در کمترین زمان جابهجا کند. درک او، درکى عقلى و قوى نیست و حداکثر خیالى و وهمى است و از آیات قرآن مادى بودن جن (مانند انسان) استفاده مىشود. در داستان حضرت سلیمان (علیه السلام) وقتى عفریتى از جن مدعى مىشود،[13] حضرت سلیمان آن جن را تکذیب نمىکند؛ اگر چه در قرآن نیامده است که آن جن تخت را آورد.[14] قدرت شیطان در محدوده وسوسه و القائات او است و هرگز سبب سلب اختیار از انسان نیست. بله محور اندیشههاى شیطانى نفس اماره است، در واقع نفس اماره به منزله عامل نفوذى براى شیطان محسوب مىشود: ”و ما انسان را آفریدهایم و مىدانیم که نفس او چه وسوسهاى به او مىکند، و ما از شاهرگ (او) به او نزدیکتریم”.[15] همان گونه که خداوند تبارک و تعالى مىفرماید: ”در حقیقت، تو را بر بندگان من تسلطى نیست مگر کسانى از گمراهان که تو را پیروى مىکنند.”[17] تسخیر جنیان و به خدمت گرفتن آن ها، گرچه ممکن است، اما میان فقها درباره این که آیا چنین کاری جایز است یا نه؟، بحث است. قدر مسلم آن است که این کار نباید از راهی که شرعا حرام است صورت گیرد، یا باعث آزار و اذیت آنها شود. نیز نباید به کارگرفتن آنها برای کارهای نامشروع و حرام باشد؛ زیرا انجام کار نامشروع، حرام است چه با واسطه باشد یا بی واسطه
امکان ارتباط انسان با جنقرآن مجید وجود جن را تصدیق کرده و ویژگی های زیر را برای او برمی شمارد: 1. جن موجودی است که از آتش آفریده شده، بر خلاف انسان که از خاک آفریده شده است.[18] 2. دارای علم، ادراک، تشخیص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال است.[19] 3. دارای تکلیف و مسئولیت است.[20] 4. گروهی از آنها مؤمن و صالح و گروهی کافرند.[21] 5. دارای حشر و نشر و معادند.[22] 6. قدرت نفوذ در آسمانها و خبرگیری و استراق سمع داشتند و بعداً منع شدند.[23] 7. با بعضی از انسانها ارتباط برقرار می کردند و با آگاهی محدودی که نسبت به بعضی از اسرار نهایی داشتند، به اغوای انسانها می پرداختند.[24] 8. میان آنها افرادی یافت می شوند که از قدرت زیادی برخوردارند، همان گونه که میان انسان ها چنین است.[25] 9. قدرت بر انجام بعضی از کارهای مورد نیاز انسان را دارند.[26] 10. خلقت آنها روی زمین قبل از خلقت انسان ها بوده است.[27] 11. در داستان حضرت سلیمان (ع) وقتى عفریتى از جن مدعى مىشود که می تواند تخت بلقیس را به نزد سلیمان آورد، پیش از آن که از مجلسش برخیزد،[28] حضرت سلیمان آن جن را تکذیب نمىکند، اگر چه در قرآن نیامده است که آن جن تخت را آورد.[29] 12. مقام و منزلت انسان از آنها برتر است و از این جهت خداوند به ابلیس دستور داد که بر انسان سجده کند و ابلیس از بزرگان طایفه جن است[30]. از مجموع این آیات استفاده می شود که جن یک موجود خیالی نیست. یک موجود واقعی مادی است که ارتباط با او امکان پذیر است. عده ای هم با او ارتباط برقرار کرده اند. اگرچه از روزگاران قدیم بین انسان و جن، شیوه های مختلفی از روابط تصور می شده است، اما ما تنها شیوه هایی را که در روایات معتبر آمده است می توانیم بپذیریم. در این جا به بعضی از گونه های این روابط که در قرآن و روایات و سخنان دانشمندان ذکر شده، اشاره می کنیم:
در قرآن مجید آمده: ”و همانا مردانی از انس به مردانی از جن پناه می بردند، پس به سختی های ایشان می افزودند”.[31] رسم عرب چنین بود که هرگاه به بیابان هولناکی می رسیدند، به جن آن وادی پناه می بردند. اسلام این کار را نهی کرده و پناه بردن به آفریننده جن و انس را امر فرموده است. [32] ب. تسخیر جن؛ تسخیر جنیان و به خدمت گرفتن آن ها، گرچه ممکن است، اما میان فقها درباره این که آیا چنین کاری جایز است یا نه؟، بحث است. قدر مسلم آن است که این کار نباید از راهی که شرعا حرام است صورت گیرد، یا باعث آزار و اذیت آنها شود. نیز نباید به کارگرفتن آنها برای کارهای نامشروع و حرام باشد؛ زیرا انجام کار نامشروع، حرام است چه با واسطه باشد یا بی واسطه.[33]
پی نوشت ها : [1] حجر، 27: ”والجانَّ خلقناه من قبلُ من نارالسموم”، و جان را از پیش، از آتش زهرآگین آفریدیم. [2] رحمن، 15: ”وخلق الجان من مارج من نار”؛ و جن را از آمیختهاى از آتش آفریدیم. [3] قاموس قرآن، واژهى جن. [4] عباسى، ابراهیم ، داستانهاى شگفت درباره جن، ص 25 [5] نک: آیا جنیان مسلمان و غیر مسلمان دارند؟ ؛ میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ناشر مکتب الاعلام الاسلامی، 1403 ه. ق، 1362 ه. ش، ج 2، ص 11، ح 2658؛ اصول کافی (مترجم)، ج 2، کتاب الحجة، ”باب آمدن جن نزد ائمه(ع) و پرسیدن از مسایل دینی”، ص 243، ح 4 لازم به یادآوری است 7 حدیث دیگر درباره جن در همین کتاب آورده شده است؛ سفینة البحار، للشیخ عباس القمی، دار الاسوه، الطبعة الثانیة، 1416 ه. ق، ج 1، باب الجیم بعده النون، ص 673؛ معارف قرآن، استاد مصباح یزدی، ص 316 [6] . اقتباس از پاسخ شماره 138 (سایت: 883). [7] انعام، 130:” (در روز قیامت از جانب خدا خطاب شود که) اى گروه جن و انس، آیا براى شما فرستادگانى از خودتان نیامدند که آیات مرا برای شما بازگو مىکردند و شما را از دیدار امروزتان بیم مىدادند؟ گویند: ما به زیان خود گواهى مىدهیم (آرى فرستادگان آمدند و بیم دادند). و زندگى دنیا آنها را فریفت، و (از این رو) به زیان خود گواهى دهند که کافر بودند.” [8] الذاریات،56 [9] احقاف،29،در این آیه به مسلمان شدن عده ای از جنیان اشاره می کند. در آیات متعددی از گروه جنیان کافر، نام برده شده است. نک: فصلت،29؛ اعراف،38؛ کافی، ج1، ص 395 [10] . اقتباس از پاسخ شماره 6481، نمایه: تعلیم سحر و زیان رساندن با اذن خداوند. [11] کهف، 50: ” و (به یاد آر) زمانى را که به فرشتگان گفتیم: به آدم سجده کنید پس همگى سجده کردند جز ابلیس که از (طایفه) جن بود (و گرنه فرشته گناه نمىکند) پس از فرمان پروردگار خود بیرون رفت.” [12]-«و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون »، ذاریات ، آیه 56 [13] نمل، 40 – 30 [14] جوادى آملی، عبدالله، تفسیر موضوعى، ج1، ص 119 [15] ق، 16 (محمد مهدى فولادوند، ترجمهى قرآن کریم) [17] حجر، 42 (محمد مهدى فولادوند، ترجمهى قرآن کریم). [18] الرحمن ، 15 [19] آیات مختلف سوره جن. [20] آیات سوره جن و الرحمن. [21] آیات سوره جن و الرحمن. [22] همان، 15 [23] همان، 9 [24]همان، 6 [25] نمل ، 39 [26] سباء ، 12 – 13 [27] حجر ، 27 [28] نمل، 40 – 30 [29] جوادى آملی، عبدالله، تفسیر موضوعى، ج 1، ص 119 [30] کهف، 50 [31] جن، 6 [32] نک: بحارالأنوار، ج 92، ص 148، [المحاسن] قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): ”إِذَا تَغَوَّلَتِ الْغِیلَانُ فَأَذِّنُوا بِأَذَانِ الصَّلَاةِ”. [33] نک: منهاج الصالحین، خوئی، ابوالقاسم، ج 2، ص 8 فراوری: بخش دین تبیان
منبع : اسلام پدیا ألف. پناه بردن به جن؛
|
|||
|